آوای مرز : فوتبال ابزار صلح و نشاط بود، ما تبدیلش کردهایم به آلت جنگ و ستیز، دعوا، جدل، خرافه، دروغ، هتک حرمت انسانی … بس است واقعا. به ستوه آمدیم از دست مدیران فرافکن و مربیان بهانهجو و بازیکنان از خود راضی و هوادارانی که آماده بت تراشیدن از ستارههای نالایق هستند و به خاطر آنها به زنده و مرده هم بد و بیراه میگویند. این زمین محصولات دیگری هم میدهد. کاش بلد بودیم «بذر»مان را عوض کنیم.
روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «بگذارید نفسی بکشیم! اجازه بدهید چند دقیقه از فضای متشنج فوتبال ایران فاصله بگیریم و هوایی بخوریم. مجالی بدهید که این همه خشم و خصومت، این همه کینه و کدورت را از یاد ببریم و وسط بیانیهنویسی بیوقفه باشگاهها، در بحبوحه جنگهای لفظی پرشمار و فایلهای صوتی و تصویری هتاکانه، کمی هم به زیباییهای زندگی فکر کنیم؛ قشنگیهایی که در همین مستطیل سبز هم پیدا میشود، اما شاید فرسنگها دورتر. اخبار روز را دوباره مرور میکنیم و با بغض و اندوه درمییابیم زمینی که ما از آن دشمنی و دوری درو میکنیم، آن سوی دنیا محصولش عشق و دوستی است. مشکل از زمین نیست رفقا! بذرمان ایراد دارد.
یک تصویر ساده از یک کارگر ساده. در روزهای بیتماشاگر دنیای فوتبال، این فقط کارگران هستند که شاید گوشهای از استادیوم درحال کار باشند. ریچارلیسون، بازیکن اورتون بعد از پیروزی اخیر این تیم مقابل فولام به همان گوشه میرود و پیراهنش را به کارگر در حال کار هدیه میکند. در نتیجه کادری بینهایت ساده، اما زیبا خلق میشود. مهربان بودن، گاهی آن قدرها هم سخت و پیچیده نیست.
از انگلستان دور نشویم. بازی این هفته لیدز و آرسنال صفر – صفر شد اما قشنگترین گل دنیای فوتبال در همین دیدار رویید؛ حتی قبل از سوت آغاز مسابقه. لیام کوپر، کاپیتان اسکاتلندی لیدز در مراسم شروع بازی با آیپدی روشن وارد زمین شد. روی این آیپد، تصویر یک نوجوان ۱۳ ساله هوادار لیدز دیده میشد. این بچه مبتلا به سرطان است و آرزویش حضور در ورزشگاه خانگی تیم محبوبش، در کنار بازیکنان بود. کرونا اما فعلا این فرصت را نمیدهد. اینجاست که قلب مهربان به کار میافتد. کاپیتان با او ارتباط زنده اینترنتی برقرار میکند و با هم وارد زمین میشوند. به خدا دنیا آن قدرها هم جای زشتی نیست. زشتی در درون برخی انسانهاست.
اگر قرار باشد هنوز در جزیره بمانیم، میشود به خیزش عمومی هواداران آرسنال علیه تعدیل دایناسور وفادار این تیم اشاره کرد؛ هواداری که ۲۷ سال، حتی روز عروسی برادرش کنار این تیم بود اما مدیران باشگاه به او گفتند: «چون فعلا تماشاگری در ورزشگاه حاضر نیست، پس دایناسور هم نمیخواهیم.» فضای مجازی قیامت شد. از شبکههای اجتماعی غیر از یورش بردن برای فحاشی به این و آن میشود استفادههای دیگری هم کرد. آرسنالیها آن قدر فشار آوردند که مسوت اوزیل پرداخت دستمزد او را تقبل کرد اما سخاوتمندی بازیکن آلمانی به رگ غیرت باشگاه برخورد. پس دایناسور به خرج خود توپچیها برگشت.
ایتالیا هم این هفته جایی بود که ستارههای گردنکلفتش با گونه سرخ و رژزده پا به میدان گذاشتند؛ پیامی مشترک برای پایان دادن به خشونت علیه زنان. گونه قرمز حتی برای زلاتان با آن عضلات بیرونزده هم کسر شأن نبود. جاهای دیگر این دنیا، میشود صورت را غیر از سیلی با چیزهای دیگری هم سرخ کرد.
بگذارید نفسی بکشیم سر جدتان. فوتبال ابزار صلح و نشاط بود، ما تبدیلش کردهایم به آلت جنگ و ستیز، دعوا، جدل، خرافه، دروغ، هتک حرمت انسانی … بس است واقعا. به ستوه آمدیم از دست مدیران فرافکن و مربیان بهانهجو و بازیکنان از خود راضی و هوادارانی که آماده بت تراشیدن از ستارههای نالایق هستند و به خاطر آنها به زنده و مرده هم بد و بیراه میگویند. این زمین محصولات دیگری هم میدهد. کاش بلد بودیم «بذر»مان را عوض کنیم.»