آوای مرز : شفیع بهرامیان، روزنامهنگار، در یادداشت زیر با اشاره به پیچیدگی های پدیده خودکشی، بر ضرورت آموزش مهارتهای زندگی چون حل مسئله، مدیریت خشم و … در دوران تحصیل به کودکان و نوجوانان تاکید کرده و معتقد است؛ در وضعیت افزایش آمار خودکشی و تبدیل آن به یک رفتار جمعی، ضروری است بهجای تمرکز بر علل و عوامل روانی فردی، بر عوامل اجتماعی افزایش خودکشی تأکید و تمرکز شود.
خودکشی پدیدهای پیچیده و چندعاملی است. تدوین استراتژی پیشگیری از خودکشی در بسترهای فرهنگی، مذهبی، جنسیتی، خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی مختلف متفاوت است چنانچه میانگین خودکشی سالانه در کشورهای خاورمیانه ۶ در یکصد هزار و در جایی چون فرانسه ۱۲ در یکصد هزار نفر جمعیت است.
آمارها نشان میدهد که سومین دلیل مرگومیر گروه سنی ۵ تا ۲۴ سال را خودکشی تشکیل میدهد؛ خودکشی دهمین دلیل مرگومیر انسانها ذکر شده است. مردان معمولاً ۴ برابر زنان خودکشی میکنند. در ایران نیز میانگین خودکشی، سالانه ۶ نفر در یکصد هزار نفر است که البته از میانگین جهانی که ۱۱ در یکصد هزار است به نسبت بهتر است هرچند روند افزایشی آن بالأخص در غرب کشور نگرانکننده است.
دلایل زیادی برای خودکشی ذکر شده است: برخی جامعه شناسان چون دورکیم یا ابنخلدون عواملی چون وضعیت اقلیمی و جغرافیایی، کاهش همبستگی اجتماعی و افزایش نابسامانی اجتماعی را دلیل خودکشی میدانند. به عبارتی ضعف نهاد خانواده و کاهش خانوادهگرایی، اختلافات خانوادگی، ضعف نهاد دین فقدان، توزیع ناعادلانه ثورت و فقر، حمایتهای نهادی دولتی، کاهش مشارکتهای اجتماعی افراد، افزایش گسست اجتماعی و افزایش فاصله طبقاتی در کنار عوامل شخصی چون تنهایی، ناامیدی و افسردگی میتوانند باعث افزایش میزان خودکشی شود. همچنین جابجایی ارزشها، شکاف بین نسلی، عدممداخله صحیح در قبل (آموزش صحیح) و بعد از بحران (غربالگری نجاتیافتگان و یا بستگان فرد قربانی شده) نهادهای مسئول و همچنین کژکارکردهای رسانه و انعکاس غیرعلمی اخبار خودکشی میتواند باعث افزایش نرخ خودکشی در جوامع شود.
البته تغیر سبک زندگی متأثر از شیوع پاندمی کرونا و کاهش ارتباطات انسانی بالأخص برای سالمندان میتواند بهعنوان یکی از متغیرهای جدید افزایش نرخ خودکشی موردتوجه جدی قرار گیرد.
گرچه بهصورت فردی، عوامل روحی و روانی نقش عمدهای در میل به خودکشی فرد ایفا میکنند اما دورکیم معتقد است که در وضعیت افزایش آمار خودکشی و تبدیل آن به یک رفتار جمعی، ضروری است بهجای تمرکز بر علل و عوامل روانی فردی، بر عوامل اجتماعی افزایش خودکشی تأکید و تمرکز شود.
درهرصورت برای پیشگیری نیاز به یک سری اقدامات فرابخشی و دخالت نهادهای مختلف دولتی و مردمی است. قبل از هر چیز باید مهارتهای زندگی چون حل مسئله، مدیریت خشم، خودگشودگی و خودافشایی و مهارت کنترل هیجانات شدید و زودگذر، در همان دوران تحصیل به کودکان و نوجوانان آموزش داده شود. در حین حال باید تکتک افراد جامعه علائم و دلایلی که میتواند حاکی از میل به خودکشی در نزدیکان باشد را از قبل فرا گرفته باشند.
براساس مکتب تضاد در جامعهشناسی، کاهش مشارکت اجتماعی مردم میتواند منتج به چهار وضعیت احساس ناتوانی (ناامیدی از تغییر شرایط بد)، احساس پوچی (بیارزشی و بیهدفی)، احساس بیگانگی از همه (گوشهگیری انزوا و دوری از جامعه) و در نهایت احساس بیگانگی از خود (حذف عملی خود) شود. طبیعتاً انسجام اجتماعی و آموزش مهارتهای زندگی، وابستگی افراد به گروههای رسمی و غیررسمی، نشاط اجتماعی، افزایش معنیدار ارتباطات انسانی و رودرروی اعضای خانواده، گفتگو و روابط اجتماعی، بهبود شاخصهای اقتصادی و همچنین اطلاع اعضای جامعه از علائم و نشانههای میل به خودکشی افراد میتواند تا حدود زیادی میزان خودکشی را پایین آورد.
ارائه آمار درست به محققین و رصد اطلاعات درست از آموزشوپرورش (ترک تحصیلکردگان و دانش آموزان قربانی خشونتهای جسمی یا روحی)، زندانها و بازداشتگاهها، دادگاههای خانواده، حوزه بهداشت روان مراکز علوم پزشکی شهرستانها و استانها، اورژانس اجتماعی، کمیته امداد و سایر نهادهای حمایتی میتواند بستر لازم برای غربالگری مناسب و شناسایی گروههای در معرض خودکشی را فراهم سازد. افزایش حمایتگری اجتماعی برای سالمندان و ایجاد گروههای اجتماعمحور و همچنین نهادهای بیشتری که تأمینکننده امنیت اجتماعی افراد در دوران بازنشستگی و سالخوردگی باشند نیز از اقدامات ضروری است.
استفاده از رسانههای گروهی، تریبونهای سنتی چون منابر امامان جماعت شهری و روستایی و همچنین سایر امکانات اطلاعرسانی و فرهنگسازی، در صورت ارائه محتواهای علمی مرتبط با امر خودکشی (با تأکید بر به رسمیت شناختن الگوهای سنتی و مدرن زندگی و شکاف بین نسلی) میتواند تا حدود زیادی سواد و مهارت اجتماعی مردم را در رابطه با این آسیب بالابرده و سبب کاهش درازمدت نرخ اقدام به خودکشی در جامعه شود.