آوای مرز/ سردار فتوحی : اگر در شهرهای کردستان قدم بزنید با آرایش جدید محلات (همچون شکاف محلات) مواجه خواهید شد.
بین محلات پایین دستی شهر در مقایسه با محلات بالادستی از لحاظ تعداد مدارس، بهداشت و درمانگاه، باشگاهها، فضای تفریحی و پارکها، اسفالت کوچه و خیابانها، راه ها و پل های ارتباطی و حتی از لحاظ تعداد سطل آشغالها تفاوت محسوسی وجود دارد.
برای مثال در شهر سقز بین بلوار انقلاب و شهرک دانشگاه(مناطق بالای شهری) سه پل ارتباطی بر روی رودخانه سقز این دو محله را به هم متصل میکند و فاصله بین این دو محله را سراسر پارک و فضای سبز پوشانده است این در حالی است که در امتداد این رود به مناطق بهارستان و تازهآباد می رسید که نه تنها فضای سبز و پارک و پل ارتباطی وجود ندارد بلکه این رودخانه سرپناه سگ های ولگرد شهری شده است. بنابراین گاهی این شکاف منطقه ای چنان عمیق است که در بعضی از مناطق حاشیه شهری از امتیازات آب و فاضلاب شهری، برق، گاز و آنتن دهی شبکه ای محروم هستند و این شکاف طی سالهای اخیر تشدید شده است.
این شکاف فزاینده نشان می دهد توسعه شهری دچار فرسودگی است و یا توسعه شهری خصلت طبقاتی، گروهی و جناحی دارد.
در شهر سنندج مناطقی همچون نایسر و عباس آباد در مقایسه با مناطق شالمان و زاگرس، در سقز مناطقی همچون تازهآباد و حاجیآباد در مقایسه با شهرک دانشگاه و بلوار انقلاب، در مریوان مناطقی همچون تازهآباد و موسک در مقایسه با بهاران و بلوار ارتش، در بانه مناطقی همچون بهارستان و گلستان در مقایسه با گلشهر و شهرک توحید…
در سایر شهرهای کردستان نیز این شکاف دیده می شود. به طور کلی محلات پایین شهری با وجود آنکه دارای تراکم جمعیتی و خانواده های پرجمعیت تری نسبت به محلات بالای شهری هستند ولی از لحاظ دسترسی به مدارس، درمانگاه ها، باشگاه ها، آموزشگاهها و… محرومتر هستند، نتیجه این شکاف محلات شهری بازتولید نابرابری و خشونت نمادین طبقاتی است.
بازتولید نابرابری: شکاف محلهای بیش از هر چیزی به بازتولید نابرابری یا به فقیرسازی مضاعف می انجامد زیرا با وجود افزایش جمعیت بیشتر در مناطق فقیر شهری؛ تعداد مدارس، باشگاه ها و آموزشگاه های کمتری وجود دارد که این وضعیت باعث می شود: اولاً رفتن به مناطق دیگر نیازمند صرف انرژی و انگیزه بیشتری است که میزان این انرژی و انگیزه به دلایل مختلفی (نداشتن امکانات مثلا اتاق مطالعه، وسایل ورزشی و …) در طبقات پایین شهری کمتر است.
دوماُ رفتن به مناطق دوردست هزینه های مازاد(مانند هزینه رفت و برگشت) برای مناطق فقیر شهری به نسبت به مناطق بالای شهری به همراه دارد. گویی به جای آنکه به این مناطق کمک مالی شود از آنان به دلیل محرومیت، هزینه بیشتری اخذ می شود.
سومین موردی که رفتن به مناطق دوردست را دشوار می سازد ناامنی به ویژه برای دختران مناطق فقیر شهری است. زیرا بسیاری از خانواده ها رفت و برگشت در مسافت بین منطقه شهری را ناامن می خوانند.
خشونت نمادین: در واقع، بازتولید نابرابری به نوعی از خشونت نمادین منجر می شود. به این معنی که به گروه های محروم شهری برچسب (بیلیاقت، بیسواد و …) زده می شود. مثلاً گفته میشود اثر بیلیاقتی است که در سطح تحصیلی، ورزشی، بهداشتی و …. پایینی قرار دارند و یا گفته میشود این مناطق به بهداشت و درمان پزشکی توجه نمی شود این درحالی است که نه تنها هزینههای آنان از مردم بالای شهری کمتر نیست بلکه بیشتر است و در کنار آن موانعی چون امنیت، انگیزهها، انرژی و عدم امکانات چنین وضعیتی را ایجاب کرده است. در واقع چنین وضعیتی به طبقات بالا مشروعیت میبخشد زیرا آنان به توسعه نزدیکتر هستند و درک و فهمشان از آن نیز بیشتر است. لذا ظرفیت ها و امکانات منطقه ای، آینده بهتری نیز برای فرزندان خود به ارمغان می آورند. در چنین حالتی تصور می شود که خانوادگی دارای «ژن برتری» هستند و با مسائل زیستشناسی تحلیل میشوند و چنین تحلیلی شکلی از خشونت است و نتیجه آن ایجاد نظام کاستی است که در نتیجه فقیرسازی مضاعف حاصل شده است.
البته این نظام کاستی به معنای آن نیست که محلات از لحاظ توسعه تغییر نمیکنند، یا محلهای ذاتاُ و برای همیشه بالادست یا پایین دست باقی میماند. بلکه باید در مخالفت با آن اشاره داشت که محلات شهری در حال شدن (becoming) هستند به این معنی که نیروهای اجتماعی این شکاف و طبقاتی شدن محلات را امکانپذیر میکنند. نیروهای اجتماعی قدرتمند غالباً طبقات مرفه و قدرتمند هستند که با زمینها و محلات بازی اقتصادی میکنند، مثلا زمین درمانگاه یا مدارس در یک منطقه را از طریق رایزنی اداری پلاکبندی کرده و روی آن قیمت تعیین می کند.
لذا فرودستان و طبقات متوسط از طریق ساز و کار اقتصادی از مناطق فرودست بیرون میشوند و به مناطق حاشیه روی میآورند که این خود به گرانشدن قیمت زمین و اجاره این مناطق میانجامد، و این چرخه مدام در حال تغییر است، زیرا این بازی سرگرمکننده و منفعتگرایانه فرادستان است. بنابراین نظام کاستی به جای آنکه به محلات شهری بچسبد به فرادستان (از لحاظ قدرت و پول) میچسبد، هر کجا فرادستان قادر باشند که نفوذ کنند آرایشبندی محله را تغییر میدهند و آن را از مناطق فرودستی به فرادستی تبدیل می کنند.
*جامعه شناس