آوای مرز / عبدالسلام معروفی : دو ماهی بود که موضوع استعفای محمد سلطانی فر معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر سر زبان ها و محافل جای بود تا اینکه دیروز این مهم به واقعیت پیوست و سلطانی فر که یک چهره دانشگاهی و کتابت بود با سکان حساس ترین و مهم ترین جایگاه رسانه ای کشور خداحافظی کرد. هر چند حواشی زیادی پیرامون این استعفا بر سر زبان ها جاری شد ، اما پیشتردر گمانهزنیهای مطبوعاتی پیرامون دلایل استعفای سلطانیفر آمده بود: «دخالتهای برخی مسئولان وزارتخانه در امور معاونت مطبوعاتی، عدم تخصیص یارانه مطبوعات و بدقولی سازمان برنامه و بودجه؛ از دلایل استعفای محمد سلطانیفر است».
در ساختار اداری معاونت مطبوعاتی متولی اصلی مطبوعات و رسانه هاست ؛ حال و روز مطبوعات این روزها همچون بیماری است که به کما رفته و سطح هوشیاری پایینی دارد و اعضای خانوادهاش بالای سر او ایستادهاند و هرکدام خاطرهای از گذشته و روزهایی که تیراژشان به دهها هزار میرسید را تعریف و بعد شیون میکنند و در این بین وقتی پزشک معالج بالای سر بیمار حاضر میشود از بیماریهای متعددی حرف میزند که مطبوعات ایران با آن دست و پنجه نرم میکند.
«صدور مجوز های فله ای و واگذاری امتیاز مطبوعات و رسانه به افراد غیرمتخصص و غیرتوانمند در ادوار گذشته » « گرانی کاغذ » « افزایش هزینههای انتشار »، « ریزش مخاطب »« از دست رفتن اعتماد عمومی به رسانه ها » «خودسانسوری و محدودیت در انتشار مطالب» «فعالشدن شبکههای مجازی» «وضعیت نامناسب آموزش روزنامه نگاران»« نبود تخصص در حوزه رسانه و مطبوعات» « نگاه جزیره ای به رسانه ها و مطبوعات » « نبود یک سازمان قوی و نظام مند رسانه ای و مطبوعاتی و ضعف ساختاری در تشکل های مطبوعاتی و رسانه ای » و…. اینها دردهایی هستند که مطبوعات ایران این روزها به آن مبتلا شده است و جمع تمامی آنها شرایطی سخت را بر تحریریهها و فعالان این حوزه حاکم کرده که ادامه انتشار را برای بسیاری از روزنامهها و مجلهها با دشواری همراه ساخته است.
مشکلات مطبوعات تنها به گرانیهای کاغذ و شرایط بد اقتصادی نشریات ختم نمیشود بلکه باید به چالشها ریشه ایتر اندیشید ، از کمبود مخاطب گرفته تا عدم حمایت اصولی و ساختار هدفمند در بدنه اجرایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و از همه مهم تر فعالیت بی سر و سامان فضای مجازی و نبود متولی سازمان یافته در این حوزه باعث شده تا مشکلات مطبوعات و رسانه ها چندبرابر شده و امروز با کشتی به گل نشسته مطبوعات در سراسر ایران بخصوص در استان های کم برخوردار و کمتر توسعه یافته مواجه شویم.
در این بین نکته مهم این است که ضعیف شدن مطبوعات و رسانه های داخلی و بی اعتمادی بیشتر مردم به آن ها به فعال شدن بیشتر رسانه های غیر حرفه ای و انتشار اخبار غلط و اطلاع رسانی نامناسب دامن خواهد زد و این موضوع می تواند به آفتی مهم برای کشور تبدیل شود ؛ اتفاقی که هم اکنون نیز تا حدود زیادی با آن رو به رو هستیم و بخصوص در فضای مجازی مزید بر علت شده تا شاهد مرگ خاموش مطبوعات باشیم و در این شرایط مطبوعات ایران نیازمند بازآفرینی جدی و حمایت اصولی و راهبردی است، اتفاقی که باید همزمان هم از درون خانواده مطبوعات و هم از بیرون صورت گیرد.
برخی از صاحب نظران و کارشناسان امر معتقدند ؛ مطبوعات و دیگر رسانههای مکتوب از دوران طلایی عبور کردهاند و امروز بیشتر به پیری فرتوت میمانند که به سختی ادامه حیات میدهد. رسانههایی که از تهیه مطلب و محتوا تا نحوه انتشار و مواد مصرفی مورد نیازشان را به دشواری و تحت سختترین شرایط بهدست میآورند. صفحههای روزنامههایی که با خون دل بسته میشوند و بیم و امیدهای فراوانی که اهالی رسانه را فرا گرفته است. برای کشتی به گل زده مطبوعات باید چارهای اندیشید. باید نسبت به این نگرانیها و بیمها توجه بیشتر و جدیتری صورت گیرد. باید از ظرفیتهای کمنظیر و بلکه بینظیر فعالان رسانههای مکتوب حمایت شود و بسیار بایدهای دیگری که هر یک میتواند ضامن بقای یک نشریه، روزنامه یا رسانه مکتوب دیگری باشد.
برخلاف آنهای که مدعی هستند عمر رسانههای مکتوب و روزنامهها به پایان رسیده است، تجربه جوامع توسعهیافته نشان میدهد که علیرغم وجود شبکههای اجتماعی متعدد و متکثر، باز هم این روزنامهها هستند که میتوانند و باید در راستای ایجاد چرخه عادلانه اطلاعات و امکان دسترسی همگانی و واقعی به اطلاعات گام بردارند.
شاید گرانی کاغذ به دلیل افزایش قیمت دلار و محدودیت های ایجاد شده برای واردات تنلگر جدی باشد که مسئولان کشور و اهالی مطبوعات را به فکر فرو ببرد که دست به کار شوند و تا کار از کار نگذشته چاره اندیشی کنند. اما در روی دیگر این ماجرا با توجه به فعالیت بی امان رسانه ها در فضای مجازی و آمپریالیسیم خبری غرب و تقویت این حوزه در بیرون از مرزها ، بطوری که در حال حاضر بیش از صدها رسانه ماهواره ای و مجازی بر علیه ایران و نظام و افزایش بی اعتمادی و فاصله بین مردم و حس بدبینی فعالیت می کنند و در این شرایط بیش از هر زمان دیگری نیازمند رسانه ها و مطبوعات حرفه ای ، آزاد و قوی تری هستیم و نبود آن بدون شک آسیب های جدی به دنبال داشته و دارد و جامعه مطبوعاتی و خبرنگاران بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند حمایت و کمک مسئولان هستند تا در این شرایط بیشتر از این شاهد مرگ خاموش مطبوعات و رسانه نباشیم.
با بروز چنین وضعیتی، ایجاد تغییرات بنیادی در عالیترین سطح تصمیمگیری و تصمیمسازی مطبوعات در کشور به هر بهانهای که باشد، نگرانیهایی جدی را برای فعالان رسانهای در کشور ایجاد میکند. نگرانیهایی که ناشی از بیم نسبت به تغییر استراتژیهای حداقلی همین معاونت مطبوعاتی است.
حال در روی دیگر سکه موضوع اصلی این روزها بر سر جانشینهای احتمالی سلطانیفر است. به رغم همه حواشی موجود سلطانی فر رفت و حال جانشینی که میتواند نقشی تعیینکننده در سرنوشت بی سر و سامان رسانههای مکتوب طی دو سال پایانی دولت تدبیر که بدون شک ضعف ساختاری در حوزه رسانه دارد ، داشته باشد بسته به خاستگاه و اردوگاه سیاسی و فکری جایگزین معاون امور مطبوعاتی، قبض و بسطهایی جدی فراروی فعالان رسانهای کشور و همچنین نگاه وزارت متبوع بدور از هر گونه نگاه حاشیه ای و سیاسی و در راستای نظام مند کردن این مشکلات قرار میگیرد.
وضعیتی که بیگمان بسیاری از مسئولان امر در سطوح عالی تصمیمسازی کشور هم به آن اذعان دارند.برخی از صاحب نظران امر معتقدند نشانها و نشانهها از پایتخت و ساختمان معاونت مطبوعاتی حکایت از تصمیمی دیگر دارد تا سکاندار این حوزه شود ، با تمام این اوصاف انتظار میرود تدبیری در دستور کار متولیان امر قرار گیرد تا بتوان جلوی بیکاری هزاران نفری که در این حوزه اشتغال دارند را گرفت و شاهد مرگ خاموش مطبوعات و رسانه نباشیم.