آوای مرز / بهمن ویسی: ” یکی از این الگوها و باورهای نوروزی، اعتقاد به خجستگی و فرخندگی همراهی نوروز و شنبه است و بر این اساس ضرب المثل”بعد از سی سال، نوروز به شنبه افتاد.”در میان مردم رواج یافت. هر سال که چنین تقارنی پیش می آمد؛ مردم آن سال را فرخنده و میمون تلقی و جشن و شادمانی شان افزون می شد.”
در گاهشمار ایران باستان، بیش از پنجاه مناسبت برای جشن و شادی،درج شده است.در هر یک از این جشن ها،مراسم ویژه، شاد و باشکوهی با حضور پر شور مردم در کوی و برزن انجام می گرفت.
به باور پژوهشگران،پیشینیان ما در عهد باستان، با مفهوم ناله و ماتم بیگانه بوده و از همین رو در گاهشمار آنان روز و مناسبتی به عنوان عزای عمومی راه نیافته است. تغییر فصل، بروز حوادث تاریخی،گرامیداشت اسطوره ها و نمادها، فعالیت های کشاورزی، دگرگونی طبیعت، تولدها، رونق بازار و تجارت و … بهانه و فرصتی بود برای شادمانی، دور همی و بزم.
در شاهنامه فردوسی به عنوان شناسنامه ی فرهنگ و تمدن ایرانی، بارها شاهد شادخواری ها و شادکامی های ایرانیان در مناسبت های گوناگون هستیم. بهترین و باشکوه ترین جشن ایرانیان، نوروز بوده است. از کاشت رستنی ها در ظرف، نو پوشی، خانه تکانی، بار عام شاهان باستان، حضور نمایندگان ملل و اقوام در دربار و پیشکش هدایا تا چهارشنبه سوری و سیزده بدر، همگی در بستر نوروز بزرگ شکل گرفته اند.
یکی از این الگوها و باورهای نوروزی، اعتقاد به خجستگی و فرخندگی همراهی نوروز و شنبه است و بر این اساس ضرب المثل”بعد از سی سال، نوروز به شنبه افتاد.”در میان مردم رواج یافت. هر سال که چنین تقارنی پیش می آمد؛ مردم آن سال را فرخنده و میمون تلقی و جشن و شادمانی شان افزون می شد.
نوروز ۱۴۰۰ به شنبه افتاده است. این همراهی را به فال نیک گرفته و آرزو می کنم که این باور ایرانی، رنگ واقعیت پذیرفته و سال پیش رو، سال فرخندگی بخت و اقبال ایرانیان قرار گیرد.
*معلم نمونه کشوری