اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست

آوای مرز :  محمدصادق فتح اللهی دکتری جامعه شناسی توسعه اجتماعی : طبعا” نوشته حاضر تمام ابعاد پدیده ای اینچنین ریشه دار را در برنمی‌گیرد و چنین توقعی هم از یک نوشته چند سطری نیست . همانطور هم انتظاری نیست که خوانندگان محترم تمام مطالب و مواضع راقم این سطور را بپذیرند. اما جدا” سعی شده نکاتی عرضه شود که مورد قبول عمومیتی از عقلا باشد. البته صرفنظر از اینکه برخی رفتارها و مواضع و رویکردهای سید حسن آقای خمینی در سالهای اخیر ودر ماجراهای متعدد با روح وصایا و سلوک امام راحل و مرحوم حاج احمدآقا و یا منافع ملی دارای زاویه و مغایرت‌هایی است که بخش اعظمی از جامعه نسبت بدان‌ها حساسیت پیدا کرده‌اند که در مجال دیگری باید بدان پرداخت.

اما متاسفانه جامعه امروز ما چندین سال است با پدیده‌ای تحت عنوان هوچی‌گری و لمپنیسم و رواج بداخلاقی در عرصه‌های مختلف خاصه حوزه سیاسی مواجه شده و بشدت از آن رنج می برد و توصیه های اخلاقی بزرگان کمترین تاثیری در محدودیت و کاهش آن نداشته است و لذا سعی شده در این مجال مختصر از منظری خاص بدان پرداخته شود.

برای موشکافی بیشتر بایستی متوجه باشیم که متاسفانه کشور ما فاقد نظام ساختاریافته حزبی است و از این رهگذر دچار خسارتهای فراوانی در حوزه کارآمدی و شایسته سالاری هستیم و جالب اینکه هردو نحله فکری عمده و جناحین اصلی اصلاح طلب و اصولگرا، علیرغم اظهارنظرهای عوامفریبانه عملا از شرایط موجود راضی هستند و یک جناح بدلیل تمایلات ساختارشکنانه و آن دیگری بدلیل مشی محافظه کارانه، ضرورتی بر تغییر شرایط غیر حزبی و خوابیدن در باد احزاب ساخته و پرداخته دولتهای پیشین نمی‌بینند.

چندان فراموش نکرده‌ایم حضرت امام خامنه‌ای در مهرماه سال ۱۳۹۰ و در پنجمین روز سفربه کرمانشاه از موضوع تحزب در جمهوری اسلامی و احتمال تغییر نظام انتخاباتی ریاستی به پارلمانی بر پایه چارچوبهای پذیرفته شده در حاکمیت، در آینده و الزام پرهیز از قدرت‌طلبی تاکید فرمودند. اما با تعجب فراوان، فرمایشات رهبر معظم انقلاب مورد استقبال عملی هیچیک از جناحها قرار نگرفت و جناحین همچنان مصمم بودند بجای احزاب مردم خواسته، در سایه احزاب دولت ساخته فعالیت نمایند! شاید دلیلش روشن است چرا که نظام حزبی تمامی فعالان سیاسی و اجرایی را مکلف به پاسخگویی عملکردها و تصمیم گیریها و سیاستگذاریها می کند، رای آوری و یا عدم رای آوری منوط به کسب رضایت مردم است، عناصر حزبی موظف به بازیابی مداوم اعتماد طرفداران به مثابه سرمایه اجتماعی هستند و … اما در مقابل و در فقدان نظام حزبی ساختارمند، افراد نوعا تربیت سیاسی نمی شوند، با کمترین شایستگی ها به مناصبی میرسند که کفایت آنرا ندارند، پاسخگوی رفتار و اعمال و تصمیماتشان نیستند، مدیران بصورت تخصصی بکارگیری نمیشوند و… یکی از مثالهای روشن این رویکرد سیاسی – محفلی شخصی است بنام مهندس ف. ایشان در عمر ۳۰ سال و اندی خدمتی شان حدود ۱۲ سال مدیر عامل شرکت سهامی گوشت کشور بوده اند، حدود ۱۲ سال هم مدیرعامل شرکت ملی پست کشور شده اند و در طول دولت مرحوم آقای هاشمی و ۴ ساله اول آقای خاتمی هم، معاون فنی سازمان تربیت بدنی شده اند ( که بواسطه حضور در مهمترین، قدرتمندترین و اصلی ترین معاونت سازمان تربیت بدنی، توانستند خواهرزاده خود یعنی ا . ا  را به تیم ملی فوتبال تحمیل کنند که علاقمندان فوتبال از چندوچون شوتهای این بازیکن دفاع پوششی به سمت دروازه خودمان بخوبی آگاهند!

همه این تفصیل از آن جهت عرض شد که فضای کلی مدیریتی خاصه دوران بعد از جنگ تحمیلی و دفاع مقدس تا کنون ترسیم کلی داشته باشد وگرنه مثالهای مشابه در تمام دولتها فراوان است. آقای م . س  با تخصص مهندس مکانیک سالها رییس شهربانی کل کشور، وزیرارشاد و… شده اند و حالا هم از تصمیم گیران اصلی پشت پرده خودرو سازی و مخالف سرسخت واردات خودرو برای شکستن انحصار خودرو سازان هستند. نمونه این افراد آنقدر زیاد است که شرح آن مثنوی هفتاد من خواهد شد.

با این تفاصیل سوال اینست که کدام عامل عمده اجتماعی مانع از تغییر این شرایط نامناسب و غیر مدیریتی و ترویج دهنده بیعدالتی و ناکارآمدی و فساد و شکل گیری طبقه اقتصادی خاص می گردد.

بایستی تاکید شود که در همین کشور دو شیوه مدیریتی در حال اعمال و اجراست. یکی کاملا متمرکز و هدایت شده و دارای راهبرد که محصولاتش مایه اقتدار و بروندادش حافظ و تامین کننده امنیت و منافع ملی است مانند مخابرات پیشرفته و های‌تک، صنایع هسته ای، لیزری، مگاترونیک، موشکی، تسلیحاتی، ماهواره‌ای، پزشکی سلولی و دارویی اعم از نانودارو یا رادیوداروها و … که در کرانه و لبه دانش جهانی حرکت می کنند و در رقابت تنگاتنگ با قدرتمندترین شرکتهای فناور دنیای سرمایه داری نفس به نفس پیش می روند و کم هم نمی آورند. اینان همان فارغ التحصیلان مراکز آموزشی داخلی هستند که اتفاقا دایما هم از سوی سیاست بازان تحقیر یا حتی ترور هم می‌شوند که نمونه بارز آن تفاوت عملکرد فایزر و جانسون‌اندجانسون و… با واکسن ایرانی برکت است که هنوز غربی‌ها در کشور هایشان روزانه ۳۰۰ تا ۴۰۰ کشته دارند و ما الحمدلله به عدد صفر و ۲ و ۳ کشته در روز رسیده‌ایم.

نوع دیگر مدیریت جاری در کشور، مدیریتی است که مثالهایش از هردو جناح عمده بازگو شد… بی کیفیت، کم بازده، غیراثربخش، ناکارآمدو… حال فکر می کنید قدرتمندانی که بعد از دفاع مقدس و از دولت مرحوم آقای هاشمی به بعد و دیگران و دیگران، طبقه اقتصادی تودرتو تشکیل داده و همگی از چپ چپ مانند بهزادنبوی چریک پیر تا مهندس باهنر راست راست، با هم فامیل هستند و ازدواجهای فامیلی فرزندان ایشان سرپوشی مکمل بر رفتارهای سیاست بازانه شان شده و تقسیم منافع را برایشان سهل تر نموده، حاضرند به نهاد ساختارمند حزبی تمکین کنند؟ در دولت روحانی چپ و مثلا رحم اجاره ای اصلاحات بقول خودشان! ۳ باجناق محترم آقای ناطق راست افراطی تا آخرین روزها منصب دار بودند که آقای شهیدی مرحوم بخواست و اراده جناب عزراییل تسلیم شد و منصب پس داد و آقای شریعتمداری و عباس آخوندی با دگنک هم از دولت جدا نمیشدند! در دوره احمدی نژاد هم حضرات مدعی سیاسی – اقتصادی دانه درشت هیچیک سبزی فروش نبودند … اسحاق جهانگیری تقریبا تمام ۸ سال در ایمیدرو و شرکت فولاد رییس بود… برادرش مهدی جهانگیری یکباره از کارمند ساده روابط عمومی رسید به ریاست بانک گردشگری… مهندس نعمت زاده هم تقریبا در تمامی ۸ سال مدیرعامل شرکت ملی پتروشیمی بود… یا مهندس  ع.ع اخراجی سپاه و وزیر دولت خاتمی، در دوره احمدی نژاد ۸ سال مدیرعامل یک شرکت زیر ساخت وزارت مسکن بود… ک. ژ. ف اخراجی سپاه با مدرک لیسانس تاریخ ۴ سال اول را مدیرعامل شرکت ماشین سازی تبریز بود و ۴ سال دوم را مدیرعامل پلی اکریل اصفهان! همه اینها هم با وساطت جریان مشایی اداره میشد و ادامه می یافت؟!

حال پس از این مقدمه مطول، سوال اصلی اینست که لمپنیسم و هوچی گری با هر رنگ و لعابی که عمدتا کارکرد اجتماعی انحراف از مسایل اساسی ملی و جلب و جذب توجه به مباحث فرعی درجه چندم دارد؛ محصول و دست ساز کدام جریان سایه نشین می‌تواند باشد؟ سیاست بازانی که در جریان جراحی اقتصادی بزرگ دولت سیزدهم و بقول سعید لیلاز و یا دکترحسین راغفر، منافع‌شان بخطرافتاده ( این شامل همه طیف‌های سیاسی اصولگرای ظاهری تا کارگزاران و اصلاحاتی تا مالک بزرگ مدارس سلام تا رییس پایداری ها و یا صاحبان منافع خودروسازها و تجارعمده مواد غذایی و یا نهاده های دامی و غیره وغیره …می‌شود).  این پرده نشینان اساسا نگران این هستند که با یکسان سازی نرخ ارز، بازارمنافع‌شان بخطر افتاده و کساد شده و باید کاری بکنند که فضای عمومی کشور متشنج شود شاید با فشار از پایین و چانه زنی در بالا دولت را متقاعد یا مجبور کنند تا از این جراحی بزرگ عفب نشینی نماید؟ آیا برنامه ریزی برای تشتط و تشنج در حرم امام (ره) می‌تواند طراحی چنین جریانی باشد یا کار چند نفر آدم سطحی که گمان می کنند با سردادن چند شعار بر له یا علیه این و آن می توانند نقش سیاسی بازی کنند؟                                                                                                                                    براستی لمپنیسم ترویج یافته و موجود در فضای عمومی و رفتار غیرشفاف به نفع چه کسانی است. سیاسیون منفعت طلب پشت پرده یا چند جوان ساده دل؟ چرا مقام معظم رهبری بارها راجع به این مسایل تذکر می دهند؟ کدام محافل پنهان در تلاشند برای رد گم کنی در حوزه مبارزه با فساد سازماندهی شده و زیر زمینی طبقه خرده بورژوا و نوکیسه، این رفتارها را تکرار و تکرار کنند که مبادا جامعه متوجه برخی حقایق اساسی نشود؟

آنچه که در عالم واقع دارد اتفاق می افتد  اینکه دولت سیزدهم ،دولتی است که بدون ادعا و فاقد حمایت و تکیه بر جناحین اصلی کشور و یک تنه با نفرات محدود و حتی بعضا” کم سابقه و فاقد رزومه دهان پرکن!  وگاها حتی با وجود برخی اشتباهات در اجرا؛ در مبارزه ای نفس گیر با این ویژه خواران در جنگ است و در این سو حاشیه سازان بر طبل لمپنیسم و بی سامانی و رفتار غیر قانونی می کوبند! آیا کمترین احتمال منطقی این نیست که همان پس پرده نشینان سیاست پیشه منفعت طلب از همه جناحها اعم از اصلاحات و کارگزاران و طیف خاصی از اصولگراها و پایداری و راستها و چپ ها، برای دادن گرای اشتباه به جامعه، فضای اجتماعی را ملتهب کنند؟ اگر این رفتار رنگ و بوی عمومی داشت چرا فقط از یک گوشه آن اجتماع عظیم شروع و ادامه می‌یافت! براین اساس بهتر است مسایل را با مداقه بیشتری حلاجی کنیم وبا رهایی فکر از سطح دعاوی سیاسیت بازان، خود را به عمق مباحث برسانیم. امروز جامعه بیش از هر زمانی نیازمند شفافیت در مناسبات و روابط، ساختارمندی در تحزب، قانونمندی در رفتاراجتماعی، سیاست ورزی بر اساس منافع ملی، همگرایی در برابر توطئه دشمنان، وحدت واقعی در چارچوب امنیت ملی، اطاعت از فرامین هوشمندانه امام جامعه و در یک کلام دوری از هوچی گری‌های منحط است واین‌ها اگرچه خوشایند عده ای خاص بویژه دلبستگان سینه چاک جناحهای سیاست باز و سهم خواه نباشد، اما حتما متضمن منافع ملی و علاقمندان آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و راه امامین انقلاب و شهدای بزرگوار حتما هست. والسلام علیکم و من اتبع الهدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر خبرها

اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست