آوای مرز : شواهد علمی درباره طوفانهای جدید گردوخاک و ادعاهای واهی چه میگوید؟ محمدطالب حیدری، کارشناس هواشناسی، در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «در اینجا از اصطلاح طوفان جدید گردوخاک به جای ریزگرد استفاده میشود و منظور از جدید هم حداکثر بیست سال اخیر است. اخیراً خبرگزاری آناتولی گاهوبیگاه در پاسخ به مقالات منتشره در مطبوعات ایران در خصوص ریشهیابی معضل آزاردهنده طوفانهای جدید گردوخاک حساسیت نشان داده و مطالبی را منتشر کرده که محتوای آنها عمدتاً مبراکردن دامن کشور خود از علت شکلگیری این مشکل دردسرآفرین برای نیمه غربی ایران است. اینجا قصد آن است که به این ادعاهای موهوم پاسخی مجمل داده شود اما قبل از ورود به بحث یادآور میشود که هدف از این بحثها و مقابلههای مطبوعاتی یافتن راه حل مرضیالطرفین برای مشکل بسیار آزاردهنده طوفانهای جدید گردوخاک است. چون حل این مشکل نیازمند تعامل کشورهای منطقه است زیرا ما با مشکلی مواجه هستیم که در گستره عظیمی به وسعت صدها هزار کیلومتر مربع در کشورهای واقع در غرب و جنوب غرب ایران شکل میگیرد و ما ساکنان نیمه غربی ایران فیالواقع قربانیانی هستیم که در ایجاد مشکل هیچ سهمی نداشتهایم.
یادآور میشود بحث بر سر گردوخاکهای جدید است والا ما با کمربند جهانی غبار که از شمال آفریقا و عربستان میگذرد آشنایی داریم، وجه متمایز پدیدههای کمربند سنتی غبار با طوفانهای جدید بسیار است از جمله بسامد گردوغبارهای سنتی مؤثر بر ایران بسیار کمتر است و نیز به دلیل بعد فاصله تنها بر هوا در ارتفاع بالاتر اثر گذاشته و در سطح زمین مردم آن را احساس نمیکنند و تشخیص آن به رنگ شیری درآمدن آسمان است اما طوفانهای جدید در سطح تنفس و کار و زندگی مردم ظاهر شده واحساس طعم خاک بر زبان و اختناق در تنفس از مشخصههای پدیده اخیر است و در این طوفانهای جدید دید افقی اغلب به ۱۰۰ متر و کمتر کاهش مییابد (دید افقی در هوای پاک بیشتر از ۱۰ کیلومتر است) و شاخص کیفیت هوا (AQ) منتشره از طریق نرمافزار DOE سازمان محیط زیست ایران از هوای پاک و قابل قبول بهسرعت به حالات ناسالم و خطرناک و بسیار خطرناک میپرد.
گستردگی ابعاد معضل و جایگاه مدیریتی آن
در کشور ما مدیریت گردوخاک در حد معاونت سازمان محیط زیست کشور است و این البته برای شرایط عادی گردوخاک کشور جایگاه قابل قبولی محسوب میشده اما برای این معضل جدید که ابعاد فاجعه بسیار گستردهتر بوده و دارای انواع تبعات اجتماعی و اقتصادی کلان است، کفایت نمیکند و جایگاه چارهجویی مشکل باید در عالیترین سطوح تصمیمگیری کشور قرار داده شود و تجربه بیست سال اخیر دلیلی بر ناکامی مطلق جایگاه فعلی مدیریتی در درک و فهم معضل و ناکامبودن در مقابله است. بنابراین معضلی که ابعاد بینالمللی دارد باید در سطحی کلان و کارآمد در دستور کار دولت قرار گیرد.
شرح مختصری بر علت شکلگیری این معضل
دادهها و شواهد زیادی وجود دارد که اثبات میکند این مشکل منحصر به دو دهه اخیر است. این منابع اطلاعاتی عمدتاً عبارتند از خزانه عظیم اطلاعات ثبتشده وضع هوا بر اساس دستورالعملهای سازمان جهانی هواشناسی در صد سال اخیر و تصاویر در دسترس ماهوارهای در پنجاه سال اخیر. همچنین حافظه تاریخی ساکنان ۳۰ سال به بالا. امروزه فناوری سنجش از راه دور در تطبیق با نقشههای وضع هوا به دقت مناطق شکلگیری این پدیده را قابل رصد نمودهاند. با وجود این شواهد میتوان در فضایی علمی به بررسی مشکل پرداخت و برای حل آن چارهجویی کرد.
باید خاطرنشان کرد که کانونهای زیادی در منطقه موجب ایجاد گردوخاک میشوند و بسامد زمانی و شدتشان تابع عواملی چون بارندگی و تندی باد قرار دارد. پس در دورههایی به دلیل بارش مناسب در منطقه مورد بحث شاهد کاهش معضل میشویم اما ما در منطقهای زندگی میکنیم که هزاران سال است جزو نواحی خشک دنیا بوده و دورههای خشکسالی و ترسالی آن متناوباً از پی هم ظاهر میشوند یعنی بارندگی خود متغیری است که رفتاری شناختهشده داشته و خشکسالی هم امری شناخته شده است.
سعدی می فرماید:
چنان خشکسالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
بنابراین خشکسالی متغیر جدیدی نیست که عامل ایجاد این معضل محسوب شود. در شرایط طبیعی خشکسالیها و ترسالیها تبعات منفی را هم خنثی کرده و تعادل آب و خاک و باد بر هم زده نمیشد.
تفاوت کانونهای عادی با کانونهای فورانی فرات
از روی تصاویر ماهوارهای نکتهای مهم قابل استنتاج است؛ هرچند در گستره وسیعی در شمال عربستان، اردن، سوریه و عراق غبار شکل میگیرد اما کانونهایی هستند که جنبه فورانی دارند و درجه و شدت و حجم خاک برخاسته از آنها با سایر کانونها قابل مقایسه نیست و آن کانونهای اطراف فرات در حد فاصل سوریه و عراق است. در زمان فعالشدن این کانونها دید افقی از شهرهای آن مناطق و حتی در بغداد نزدیک صفر گزارش میشود. یعنی هوا را در روز روشن تاریک میکند و این کانونهای فرات همان تبعات سدسازیهای غیر اصولی و بیش از اندازهای است که روی آن احداث شده و در نتیجه آن رفتار این رودخانه عظیم و طولانی در داخل سامانه حساس و زنده زیست بوم بینالنهرین – زاگرس دچار اختلال شده و تعادل هزاران ساله خاک و آب و باد از بین رفته و سامانه زیست بوم جدید در جستوجوی تعادل جدید این رفتار غیر عادی را از خود نشان میدهد.
این تغییر را سدسازان بهخوبی میفهمند و درک میکنند و به همین دلیل است نعل وارونه زده و به انواع روشها قصد دارند دامن خود را از این خرابکاری عظیم در زیست بوم پربرکت منطقه مبرا دارند و از هر گفتهای که حتی توسط مقامات کشور ما هم گفته شود بخوبی در جهت بیگناه نشاندادن خود استفاده میکنند. میدانیم که در صنعت سدسازی در رودخانههایی چون فرات مطالعات برنامهریزی منابع آب در چهارچوب رعایت کلیه موازین زیستمحیطی از سرشاخههای رودخانه تا پایاب و مقطع ورود رودخانه به دریاهای آزاد انجام میگیرد و احداث و بهرهبرداری از هر سدی باید با لحاظنمودن کلیه قیود برآمده از سند فنی این مطالعات انجام گیرد که قاعدتاً رعایت حقوق مردم ساکن در پایاب سد در آن لحاظ میشود، آیا نتایج این مطالعات در خصوص سدهای فرات در خارج از مرزهای سیاسی کشورهای ذینفع رعایت شده است؟ یادآور میشود به دلیل یکپارچگی زیستبوم منطقه، مصالح ما در نیمه غربی ایران نیز از باب تعهد بر عدم ایجاد مزاحمت و اختلال در زندگی عادی میلیونها نفر سکنه این نواحی باید جزو این قیود لحاظ شود و این همان گرهی است که مورد فهم بسیاری هنوز قرار نگرفته است. باید گفت که ابعاد فاجعه عظیم است و با پاککردن صورت مسأله هیچ مشکلی حل نمیشود.
واقعیت آن است که زیستبوم منطقهای که بینالنهرین و زاگرس و جنوب فلات آناتولی را دربرمیگیرد یک زیستبوم یکپارچه بوده و حل مشکلات آن به تلاش مؤثر همه شرکای این زیستبوم بستگی دارد. باید همه با رعایت ظرافتها و ظرفیتها و حساسیتهای موضوع نسبت به آن رفتار نمایند تا کفران نعمت نشود و عرصه بر زندگی دهها میلیون انسان بیگناه در منطقه تنگ نشود. زیستبوم منطقه را نمیتوان برخلاف طبیعتش در راستای منافع طمعورزانه فردی تقسیم نمود، این معضل راه حل فوری و فردی ندارد. کانونهای فورانی اطراف فرات را باید با تأمین حقابهها بر اساس میانگین خیزشهای سیلابی فرات در اولویت مهار قرار داد که تأمین مجدد رطوبت خاک و حقابه صدها مرداب و باتلاق و هور خشک شده در عراق و سوریه گام نخست است والا ما با حجم عظیمی از رسوبات پودرشده دهها هزار ساله سبک و نرم فراتی مواجهیم که با عبور هر میدان ناپایداری به جای ابر به هوا برخاسته و زنجیره تبعات منفی آن تهدیدی جدی برای سلامت همه جانداران است.
عمق فاجعه را دریابیم
سطح مدیریت این معضل در کشور ما باید تغییر کند و تجربه بیست سال اخیر نشان داده است که سطح فعلی اداری مسئول این معضل قادر به مفاهمه و چارهجویی این مشکل نیست؛ کمااینکه دولتهای پیشین طی بیست سال اخیر نیز اعتبارات زیادی را - به زعم خود – صرف حل مشکل نمودند اما حتی یک درصد هم مشکل اساسی ورود گردوخاکهای مزاحم، شوم و آزاررسان خارجی حل نشده است، نصف راه حل مشکل در شناخت آن است که ابراز نظرهای گاه و بیگاه بعضی از مسئولان مبارزه با گردوخاک هنوز نشاندهنده عدم درک ابعاد مشکل توسط آن است. خوانندگان عزیزی که به اطلاعات بیشتری علاقهمندند به مطلبی در روزنامه ایران مورخ ۱۷ خرداد جاری تحت عنوان خشکشدن فرات تغییر اقلیم در زاگرس رجوع کنند.»