آوای مرز / عبدالسلام معروفی : امروز ۲۵ اسفندماه سالروز شهادت شهید مهدی باکری است که به نام روز شهردار نامگذاری شده است، شهرداری که نام و یادش در ذهن و کتاب سترگ این سرزمین ثبت و جاودانه ماند، روز شهردار بهانه ای شد تا نیم نگاهی به اوضاع و احوال این ایام شهرداری ها و شهرداران داشته باشم.
۱۳ سال پیش، نامگذاری یک روز به نام شهردار به تایید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رسید و یک سال بعد تصویب شد که روز شهادت اولین شهردار شهید «مهدی باکری» به نام روز شهردار باشد. این شهید بزرگوار به مدت ۹ ماه شهردار شهر ارومیه بود که از خاطراتی که از همین چند ماه کوتاه ثبت شده میشود فهمید چه خدمات خالصانهای را در این مدت ارائه داده است.
در یکی از جالبترین خاطراتی که از شهید باکری در دوران شهردار بودنش به جا مانده آمده است: باران شدیدی در شهر باریده بود و جویها را لبریز از آب کرده بود. وقتی شهید باکری این وضعیت را میبیند، تلفن را برمیدارد و گروههای امدادی را خبر میکند. گروههای امداد به سرپرستی مهدی باکری به سمت محلات مستضعفنشین که گرفتار سیل شده بودند راه میافتند. حجم آب لحظه به لحظه بیشتر میشد و مردم سراسیمه از خانههایشان بیرون میآمدند. بعضی از خانهها ویران شده بود و تیرکهایشان بیرون زده بود. گروههای امدادی به خاطر حجم زیاد آب و گل و لای به سختی کارشان را پیش میبردند. شهید باکری متوجه خانهای شد که آب آن را فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد میکشید و کمک میخواست. مهدی باکری در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه. پیرزن بر سر و صورتزنان گفت که وسایل خانه و کل زندگیاش زیر آوار مانده و آب به زیرزمین رفته است. گویا جهیزیه دخترش که با سختی آن را جمع کرده بود در زیرزمین جامانده و خیس شده بود. مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید. شهید باکری به کوچه دوید و وانت آتشنشانی را پیدا کرد و به خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار میکرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم میشد. مهدی غرق گل و لای شده بود. پس از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی کرد. پیرزن که حالش بهتر شده بود شروع کرد به دعا کردن مهدی باکری. گفت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد. تا لحظه ای که شهید باکری وسایل را جمع کند و از خانه بیرون برود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود!
از آن ایام تلخ و شیرین ، روزها و سال ها می گذرد و شهرداران زیادی پا جای پای آقای شهردار گذاشتند اما بدون شک هیچکدام شهید باکری نشده و نخواهند شد ، اما این را خوب می دانیم حال و روز این ایام شهرداران تلخ تر از آن روز نباشد شیرین تر از آن روز نیست که بر سر سردار آمد.
شهرداران با مشکلات مالی، مدیریتی، حاشیه ای و اقتصادی زیادی دست و پنجه نرم می کنند و اوضاع مدیران شهری به حدی قمر در عقرب شده که حتی برخی از آنها از پرداخت حق و حقوق چند ماهه کارگران و نیروهای اداری خود و بیمه آنها هم عاجز هستند، حال بماند در اجرای پروژه های عمران و توسعه شهری در رکود بسر می برند.
هر چند برخی از شهرداریها مشکلات مدیریتی دارند و شورا و شهرداری به عنوان بازوان همراه نتوانسته اند حلقه واسط توسعه شهری شوند و بدلیل برخی نقصان های مدیریتی و تعاملی درحال حاضر چالش های زیادی دارند ولی به تبع مشکلات اقتصادی کشور اوضاع مالی شهرداری ها و خانواده مدیریت شهری هم اصلا خوب نیست، از یک طرف با انتظارات بجای شهروندان در حل مشکلات زیربنایی و روبنایی و خدماتی روبرو هستند و از سوی هم شهرداری ها با عدم صدور پروانه و مشکل پرداخت عوارض روبرو هستند، از طرف دیگر عدم حمایت اصولی و ساماندهی نشده دولت و دستگاههای اجرایی بدهکار به شهرداری ها و همچنین نبود منابع پایدار شهری و عدم همراهی خود مردم در پرداخت عوارض و بدهی ها و بسیاری از عوامل دیگر باعث شده که این روزها حال و روز شهرداران به دل نچسبد و شهرها با مشکلات زیادی در حوزه عمران و خدمات زیربنایی روبرو هستند و این مهم در بین شهرداری های استان مرزی آذربایجان غربی بیشتر نمود عینی دارد.