آوای مرز / شاهین سپهراد : امروزه دانشگاهها به عنوان ستون و موتور محرک جامعه نقش بسزایی در پیشرفت و توسعه کشورها دارند و دولتهای موفق همواره در تلاشند تا با برنامهریزی تخصصی برای ارتقای سطح دانشگاهها حتی با پرداخت هزینههای سنگین از نتایج آن بهرهمند شوند.
افزایش قدرت تولید، رشد اقتصادی و توسعه فنآوری از نخستین آثاری است که از تربیت یک دانشجو برای جامعه به ارمغان میآید؛ به عبارتی سادهتر دانشگاه در جهان امروزی به عنوان خط مقدم استقلال و عدم وابستگی کشورها نقش اساسی دارد و یکی از حساسترین مراکز در این راستا محسوب میشود.
پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ تلاش شد که دانشگاههای ایران در قالب یک انقلاب فرهنگی دچار تغییر و تحولاتی شوند تا ضمن آماده سازی روند تکامل علمی، اصالت فکری اسلامی جایگزینی بر نظام غربی حاکم بر دانشگاهها باشد که البته پس از ۴۳ سال هنوز این مهم بطور کامل عملی نشده است.
به عنوان فردی که معتقدم هیچگاه نباید به موضوعات، نگاه سیاه و سفید داشت اما باورم بر این است دانشگاهها و مراکز علمی در عصر کنونی همواره خط مقدم حکومتها در تقابل با یکدیگر محسوب میشوند.
با لحاظ اینکه امروز علم جاری در دانشگاهها عملا علم ترجمه شده از غرب است باید این را نیز بپذیریم که بسیاری از علوم بویژه مباحث اجتماعی و انسانی یک فرصت برای غربیها جهت ارائه ارادههای سیاسی است و همین امر مراکز علمی کشور را در معرض نفوذ قرار میدهد؛ اما راه چاره در چیست؟
فارغ التحصیلان دانشگاهی آینده کشورها را رقم میزنند چرا که از بین همین افراد است که مدیران کشور انتخاب و امور اجرایی را به دست میگیرند و همین موضوع کافیست تا مراکز علمی را در خط مقدم تقابل حکومتها و ایدولوژیها با یکدیگر قرار دهد؛ در عصری که جامعه دانشگاهی بیشتر از سایر اقشار در معرض آزمون و خطا و نیز انحراف از ارزشها قرار دارند، شناخت آفتها و انحرافهای این مسیر از الزامات ضروری است.
فضای دانشگاهی باید به گونهای باشد که در کنار آموزش علوم و فنون برای نسل جدید، زمینه را برای پرورش سلامت نفس، اعتماد به آینده، تقویت بنیه دینی، سیاسی، حس وطن پرستی و عدالت خواهی برای رفع فساد را فراهم کند، نگارنده معتقد است که در شرایط کنونی بهترین و سریعترین راهکار برای آماده کردن نسل جدید در فضای دانشگاهی تقویت تشکلهای دانشجویی است.
شکلگیری تشکلهای دانشجویی یک اتفاق بسیار مهمی محسوب میشود چرا که به دانشجویان کمک میکند در کنار علم آموزی در قامت یک مطالبه گر برای پیگیری مشکلات دانشگاهی و جامعه وارد میدان شوند و آنان را برای روزهایی که آینده کشور را رقم خواهند زد، صاحب تجربه کند به عبارتی سادهتر تشکلهای دانشجویی میتواند حلقه مفقودی اتصال جامعه و دانشگاه باشد و دانشجو را به پیشرو در اصلاح، تحول و توسعه کشور تبدیل کند.
عملا این تشکلهای دانشجویی است که باید گفتمان سازی در جامعه را برعهده گیرد و پایگاهی برای افزایش آگاهیهای سیاسی، دینی، فرهنگی و اجتماعی دانشجویان باشد.
تفاوت اصلی عدالتخواهی آرمانطلبی جریان دانشجویی دهه هشتاد و هفتاد با دهه نود به خصوص از سال ۱۳۹۵ به بعد، یک مساله محوری است. نیم نگاهی به فعالیت تشکلهای دانشجویی دانشگاههای مادر ارومیه در یک دهه گذشته نشان میدهد شاهد یک سیر نزولی در فعالیت این تشکلها هستیم.
تشکلهای دانشگاههای مطرح ارومیه نه تنها دیگر مرجعی برای سمت و سو بخشیدن به تحولات جامعه نیستند، بلکه دیگر حالی برایشان نمانده که روتین ترین برنامههای خود از جمله برگزاری سخنرانی، کرسیهای آزاد اندیشی، میزگرد و انتشار نشریه را اجرایی کنند.
با قبول اینکه شیوع ویروس کرونا عملا تشکلهای دانشجویی را در وضعیتی قرار داد که هنوز از کما خارج نشدهاند، اما نیم نگاهی به عملکرد تشکلهای دانشجویی در اوایل دهه ۹۰ نشان میدهد که آنان زبانزد دانشگاههای کشور بودند و به گونهای از برنامههایشان استقبال میشد که در سالن ۸۰۰ نفری بیش از یک هزار و ۳۰۰ دانشجو برای حضور در یک مناظره یا سخنرانی سیاسی حضور مییافت؛ اکنون باید این سوال را پرسید که چه چیز باعث شده مراسم روز دانشجو به برگزاری برنامههای خندوانه گونه تنزل یابد، آن هم با سالنهای نیمه پُر!
روشن کردن دیدگاه دانشجویان با بهره مندی از ظرفیت تشکلهای دانشجویی، آشنا کردن آنان با مسایل روز و تقویت قدرت مطالبهگری و تجزیه و تحلیل اتفاقات از چنان تاثیری در آینده این کشور دارد که اگر نمایندگان مجلس و مسوولان به معنای واقعی کلمه به آن واقف بودند، هرگز این عرصه را خالی نمیگذاشتند؛ تجربه نشان داده که اگر دانشجو در دنیای امروزی به مسایل پیرامون روز خود آگاه نباشد و در فضای دانشگاهی محیا شده، مطالبه نکند؛ تحت تاثیر امپراطوری رسانههای بیگانگان خود را به یکباره در کف خیابان خواهد یافت.
اینکه ما تنزل تشکلهای دانشجویی را یک اتفاق تلقی کنیم یا مقصر را محدودیتهای حاصل از ویروس کرونا جلوه دهیم، توجیهی بیش نیست؛ هر چند علاقهای به تئوریهای توطئه ندارم اما باید به جرات اذعان کرد که دشمنان بیشتر از ما به نقش دانشجو در آینده کشور و نقش تشکلهای دانشجویی در آگاهی بخشی به دانشجو، واقف هستند.
نگارنده معتقد است که سیاست زدگی تشکلهای دانشجویی و افتادن در دام احزاب و جریانهای سیاسی، سطحی شدن و روبنایی فکر کردن، کمرنگ شدن ارزشهای دینی، بیگانه پذیری، مدرک گرایی و تعصب کورکورانه همان سیاه چالهایی هستند که تشکلها را آرام آرام در خود بلعیدهاند و با افراط و تفریط فضایی رقم زدند که محیط دانشگاه بیشتر از یک محیط علمی به یک فشن شو بدل گشته تا یک فرد بی تفاوت از یک دانشجوی مطالبهگر بسازد.
حتی در تولید رضایت مندی در دانشگاه نیز میتوان از تشکلهای دانشجویی در تزریق نشاط، آگاهی، امید و همبستگی به نسل جوان دانشجو بهره برد؛ به طور مثال در مورد مساله حجاب در دانشگاهها نیز به جای آگاهی بخشی به دانشجو و استفاده از ظرفیت تشکلهای دانشجویی، گزینه برخوردهای انضباطی را برگزیدهایم و به جای «تولید رضایت» در فضای دانشگاهی سیاست «کنترل نارضایتی» را اعمال کردیم تا ناگریز رفته رفته بر تعداد «ناراضیها» افزوده شود.
بسیاریها معتقدند که تشکلهای دانشجویی علاوه بر مطالبهگری باید برای رفع مشکلات موجود راهکار لازم را نیز ارایه دهند؛ بله اینکه فقط به یکسری مسایل به صورت کلی ورود شود به هیچ عنوان درست نیست؛ اما باید توجه کرد شان دانشجو پرسشگری است، در حالیکه بسیاری از اندیشکدهها در ارائه راهکار توفیقی نیافتهاند نباید به تشکلهای دانشجویی فشار آورد که شرط مطالبهگری آنان ارائه راهکار باشد؛ اگر پرسشهای دانشجویان محل دقیق نزاع را مشخص کند به رسالت خودش عمل کرده است.
نباید انتظار این را داشت که جنبشهای دانشجویی آنگونه ما میخواهیم عمل کنند، متاسفانه عدهای از این طریق برای خود یک حاشیه امن ساختهاند که در نهایت منجر به سیاست زدگی تشکلهای دانشجویی و تبدیل آنان به پادوهای سیاسی میشود.
در شرایط کنونی باید تمامی تلاش را برای تقویت تشکلهای دانشجویی به کار گرفت چرا که نقش بسزایی در آگاه سازی قشر جوان دانشجو و خنثی کردن فضا سازی رسانههای معاند بر عهده دارند؛ مهمترین شاخصهای که میتواند جنبش دانشجویی را از این ناامیدی بیرون بکشد و بهسمت تحولخواهی ببرد تاکید ویژه روی بخشها و عناصر ساختار است.
البته اینکه انتظار داشت که تشکلهای دانشجویی به هیچ یک از عناصر ساختار نباید نگاه نا امیدی داشته باشند نیز غلط است، چرا که ایجاد ناامیدی به برخی از عناصر ناکارآمد نیز اصل است و اگر به بخش یا دستگاهی ناکارآمد نا امیدی ایجاد نشود قطع یقین تحولی نیز در آن رخ نخواهد داد. اما باید مراقب بود که در این مسیر با دشمنان و بدخواهان ملت ایران به یک مخرج مشترک نرسید.