اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست

آوای مرز / منصور اولی :  نوروزی دیگر رسید؛ روز شنبه ۳۰ اسفندماه ۱۳۹۹، ساعت ۱۳ و ۰۷ دقیقه و ۲۷ ثانیه با ۱۳۹۹ خدا خافظی می کنیم و وارد سال ۱۴۰۰ می شویم. سال سختی را گذراندیم. سالی سیاه و نحس و رنگ و رو رفته. شاید چون سال آخر قرن بود به قولی.

همه خسته ایم، از کرونا، از گرانی و از همه ویروس های دیگری که مانند خوره به جان امیدمان افتادند. «امید» را می خواهند بخشکانند و نوروز را به کام ایران تلخ کنند. اما نمی دانند کهن دیار ما روزهای سخت تر را هم گذرانده است و در آخر هم قد راست کرده است.

نوروز است و فصل شکوفه. راستی چقدر زیباست، این نام «شکوفه»؛.دیده اید، آن گل های وحشی نازک را در دل صخره ها، از میان دو سنگ سفت و سخت، با چه نیرویی بیرون می آیند، قد می کشند و به آفتاب نگاه می کنند. شکوفایی جبر روزگار است و «امید» بذری که پاشیده ایم. ناچاریم امیدوار باشیم. این سال سخت رفت و سال نو آمده است. آینده را نمی دانیم چه می شود اما حرکت، قانون طبیعت است، چرخ روزگار می چرخد. می چرخد و می چرخاندمان.

آتش نتوانسیم بیفروزیم، به دید و بازدید قرار نیست برویم، همچنان باید قواعد قرنطینه را رعایت کنیم، گرانی است و سرمای زمستان بی تدبیری هنوز آزارمان می دهد، اما سال می گذرد و نو می شود. پیامش روشن است؛ به رویش شکوفه ها امیدوار باشیم.

در اولین روز از فصل بهار، در پی انطباق مرکز خورشید با نقطه اعتدال بهاری، نوروز ایرانی آغاز و بهار طبیعت حادث می شود. در این زمان طول روز و شب در سراسر کره زمین با هم برابر است. یعنی ما هر سال به نقطه ای از دایره حکمت می رسیم و انگار همه چیز دوباره شروع می شود. شروع می کنیم و می رویم و در حرکتی دایره وار در انتظار شروعی تازه می مانیم .اما نه اینکه ایستاده باشیم. بهار را به تابستان؛ تابستان را به پاییز، پاییز را به زمستان و زمستان را به بهار می رسانیم.

اکنون در همان نقطه اوج ایستاده ایم. زمستانی دیگر را به بهار رسانده ایم و درختان شکوفه زده اند. سال سراسر زمستانی ۹۹ اکنون در نقطه پایان است، از خبرهای خوش در سال ۱۴۰۰ سخن گفته می شود، خوب است، حتی در حد همین حرف زدن هم می شود امید بست. همه مان دوست داریم، چشم هایمان را ببندیم و از نکبت های ۹۹ خلاص شویم و در راس آن قطعا کرونا.

پس بیاییم، چشم هایمان را ببندیم و  تکرار کنیم: «ما ناچاریم شکوفه بزنیم، ناچاریم حرکت کنیم و ناچاریم که امیدوار باشیم » و این شعر سعدی را زمزمه کنیم:

مبارک تر شب و خرمترین روز/ به استقبالم آمد بخت پیروز

دهلزن گو دو نوبت زن بشارت/ که دوشم قدر بود امروز نوروز

مهست این یا ملک یا آدمیزاد/ پری یا آفتاب عالم افروز

ندانستی که ضدان در کمینند/ نکو کردی علی رغم بدآموز

مرا با دوست ای دشمن وصالست/ تو را گر دل نخواهد دیده بردوز

شبان دانم که از درد جدایی/ نیاسودم ز فریاد جهان سوز

گر آن شب‌های باوحشت نمی‌بود/ نمی‌دانست سعدی قدر این روز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر خبرها

اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست