اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست

آوای مرز / سید مصطفی حسینی راد : بیشتر از یک ماه پیش وقتی مقاله‌ای با تیتر «فرزند ناتنی آموزش و پرورش» را در پایگاه خبری تحلیلی «الف» خواندم فکر نمی‌کردم این مقاله منشأ واکنش‌های فراوان اهالی کانون، بازتاب‌های رسانه‌ای و سرانجام ورود دولت به موضوع مشکلات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شود.

این مقاله مثل بمبی در کانال‌های اطلاع‌رسانی اعضای کانون پرورش فکری در سطح کشور منفجر و منتشر شد و پس از آن بود که به نحو بی‌سابقه‌ای توجه مطبوعات و رسانه‌های کشور به مشکلات کانون و کارکنان زحمتکش آن جلب شد و سرانجام هم پیشنهاد عجیب وزارت ارشاد مبنی بر الحاق کانون به نهاد کتابخانه‌های عمومی که مسأله کانون پرورش فکری را فراتر از رسانه‌های داخلی، به یک موضوع فرامرزی تبدیل کرد و حتی رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی، ایران اینترنشنال، یورو نیوز و… هم به پوشش اخبار آن پرداختند.

در بیش از ۲۰ سالی که سابقه کار روزنامه‌نگاری دارم همواره این دغدغه را داشتم که چرا کسی مشکلات کانون پرورش فکری را نمی‌بیند، چرا رسانه‌ها به کارهای ارزشمند آن نگاهی نمی‌کنند و چرا این نهاد پرورشی بی‌نظیر، در نظر مسؤولان ارج و ارزش ندارد. خوب، خدا را شکر سرانجام کانون و مشکلات آن به مدد پیشنهاد غیرکارشناسی یک وزارتخانه و دفاع جانانه اهالی فرهنگ، نویسندگان، شاعران، رسانه‌ها و مردمانی که خود روزگاری در کتابخانه‌های کانون زندگی کرده و نفسهایشان با هنر و فرهنگ و کتاب گره خورده بود، از محاق فراموشی خارج شد.

هرگز در سالیان گذشته ندیده بودم چنین توجهی در سطح رسانه‌ها و نخبگان فرهنگی به کانون مظلوم پرورش فکری بشود. درست مثل مادری که همه دوستش دارند اما فراموش می‌کنند آن طور که باید و شاید به یادش باشند و تکریمش کنند و بدانند که او هم نیازهایی دارد. چرا؟ چون او مادر است و مادر هم فقط باید فدای فرزندانش شود!

کانون مادر همه کسانی است که در آن بزرگ شده‌اند و نشده‌اند؛ چون فرهنگساز است و تربیت کننده. حتی کسانی که هیچ وقت هم گذرشان به مراکز فرهنگی کانون نیفتاده در طول زندگی‌شان از خدمات افراد مختلفی که در کانون، درس زندگی و ادب و فرهنگ گرفته‌اند برخوردار شده اند.

دیروز یکی از دوستان پزشکم برایم مطلبی درباره کانون فرستاد و از خاطراتش گفت و این که کتاب و سینما و کارهای خلاق را در کانون شناخته است. چه بسیارند از این پزشکان و مهندسان و نخبگان. یکی دیگر از دوستان که باشگاه ورزشی دارد و در ظاهر با فرهنگ و هنر کاری ندارد نیز با نگرانی پیامی برایم فرستاده بود که من و دوستانم نگران کانون هستیم! چرا می‌خواهند تعطیلش کنند؟

جالب است! این همه محبوبیت مردمی برای کانون از کجا نشأت گرفته است؟

بگذریم؛ حالا که کانون عزیز لااقل در ظاهر مورد توجه قرار گرفته باید به چند مسأله مهم توجه کرد. این روزها خیلی‌ها از کانون گفتند و نوشتند اگرچه بیشتر حرف‌های دل بود. نام‌های درخشانی مثل مصطفی رحماندوست، فریدون عموزاده خلیلی، فرهاد حسن‌زاده، افشین علا، حمیدرضا شاه‌آبادی، سید علی کاشفی خوانساری و بسیاری گروه‌ها و تشکل‌های فرهنگی کشور. امید که سخنان کارشناسانه و دلسوزانه این عزیزان مورد توجه مسؤولان قرار گیرد و گره‌های کوری که در کار کانون پرورش فکری افتاده به زودی باز شود.

اما در نگاهی عملگرایانه به مشکلات فعلی کانون پرورش فکری، می‌توان نکاتی را برشمرد که بی‌شک توجه به آن، شرایط این نهاد فرهنگی را بهبود خواهد بخشید:

۱. کانون پرورش فکری یک سازمان یا نهاد نیست بلکه یک «اندیشه» است؛ اندیشه پرورش فکر، روح و خلاقیت کودکان و نوجوانان. پس تا زمانی که برای تعالی این اندیشه ارزشی قائل نباشیم و اهمیت آن را در تربیت نسل آینده، درک نکنیم مشکلات حل نخواهد شد.

۲٫ کسانی باید درباره کانون نظر و مشاوره بدهند و تصمیم بگیرند که به خوبی همه زوایا و اطراف و اکناف آن و جنس کاری که کانون می‌کند را می‌شناسند نه بزرگوارانی که خیال کرده‌اند کانون پرورش فکری فقط یک کتابخانه است پس می‌توان آن را به نهاد کتابخانه‌های عمومی ملحق کرد!

۳٫ مدیر عامل محترم، جوان و با انگیزه کانون که ارتباطات وثیقی هم با مجلس شورای اسلامی دارد، باید بیشترین همتش را بر شناساندن شخصیت و جایگاه والای کانون در نظام پرورشی کشور معطوف کرده نظر مساعد مسؤولان دولتی را برای حل مشکلات این نهاد تربیتی جلب کند.

۴٫ کانون پرورش فکری به عنوان یکی از موفقترین و مؤثرترین نهادهای پرورشی کشور در دهه‌های گذشته، باید از جایگاه سازمانی و ردیف بودجه‌ای مشخص برخوردار شده کارکنان آن تحت نظام همسان‌سازی حقوق و مزایا با سایر کارکنان دولتی قرار گیرند و نظامی شبیه نظام رتبه‌بندی فرهنگیان درباره آنها اجرا شود.

۵٫ هرگونه اقدام شتاب‌زده و غیرکارشناسی در واگذاری کانون یا ادغام آن در سایر نهادها منجر به از بین رفتن و نابود شدن سرمایه‌های ارزشمند و دیرپای این نهاد فرهنگی خواهد شد.
۶. نگاه اقتصادی به یک نهادِ کاملاً فرهنگی، یک نگاه نادرست است. برای موفقیت کانون باید به آن نگاه توسعه‌ای از دیدگاه فرهنگی داشت و توسعه فرهنگی هم نیاز به بودجه و سرمایه‌گذاری دارد نه توقع سودآوری. اگر بنا بر تعطیلی نهادهای زیانده باشد خیلی‌های دیگر (مانند خودروسازان) در خط مقدمند!

۷. فروش سرمایه‌های مادی کانون از قبیل چاپخانه‌ها، املاک و دارایی ها با هدف تأمین حقوق کارکنان و بودجه فعالیتهای فرهنگی جای تأسف عمیق دارد و باید از تکرار چنین اقدامات ویرانگری جلوگیری کرد.

۸٫ کانون پرورش فکری از نهادهایی است که دارای بیشترین نیروهای متخصص و حرفه‌ای در حوزه فرهنگ و هنر است. ضروری است با توجه به اصل راهبردی «صیانت از منابع انسانی»، مشکلات استخدامی و معیشتی این نیروها به سرعت بررسی و برطرف شود.

۹٫ دعوت از چهره‌های سرشناس فرهنگ و هنر برای حضور در هیأت مدیره کانون به تصمیمات کارشناسی در این نهاد کمک شایانی می‌کند.
۱۰٫ تدوین یک برنامه راهبردی با چشم انداز معین و تعیین حوزه مسئولیت‌های کانون در قالب سیاست‌های اجرایی و برنامه‌های میان مدت، مسیر دستیابی کانون به اهداف خود را تسهیل خواهد کرد.

به امید روزی که با نگاه روشن و دلسوزانه مسئولان و با شناخت عمیق نسبت به آثار ارزشمند فعالیتهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تربیت و بالندگی نسلهای آینده کشور، شاهد درخشش دوباره مرغک کانون در سپهر فرهنگ و هنر این سرزمین و بازگشت این نهاد پرورشی به روزهای اوج خود باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر خبرها

اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست