آوای مرز / بامداد لاجوردی : پافشاری بر قرنطینه بدون توجه به ویژگیهای عاطفی، روانشناختی و اجتماعی بشر میتواند پیامدهایی به مراتب خطرناکتر از کرونا برای جامعه رقم بزند. تجربههای گذشته نشان میدهد انسانها تاب قرنطینه ندارند و بسیاری از بحرانها را به سختی تاب میآورند.
من خبرنگارم؛ به همین خاطر چند روز پیش، ایمیلی از شخصی غریبه با قصهای تکان دهنده دریافت کردم؛ ناشناس نوشته بود بعد از «سالها تلاش برای بارداری»، نوبت یکی از آزمایشهایش میشود، اما آزمایشگاه تخصصی بارداری و نازایی در پیغامی ضبط شده خبر میدهد، فعلا همه چیز تعطیل است. او عامدانه برخی عبارات را در گیومه گذاشته بود تا دردناک بودن ماجرا را نشان دهد و من به سادگی از کنار این تعابیر نگذرم؛ او نوشته بود حالا همه چیز روی سرش آوار شده و دیگر تحمل شرایط را ندارد و ممکن است برای همیشه از آوردن بچهای به این دنیایی آشفته و ویروسی منصرف شود.
چند روز پیش، روزنامه انگلیسی«ایندیپندنت» گزارش جوانهای عاشقی را نوشته بود که به شوق دیدار معشوقهشان قوانین قرنطینه را شکستهاند و به همین بهانه جمله نخست وزیر انگلیس را تیتر کرده بود: «به خاطر ملاقات معشوقهشان قرنطینه را نشکنید»؛ انگار جوانان انگلیسی علیرغم اطلاع از مخاطرات کرونا، حاضرند برای دیدار روی محبوبشان توصیههای پزشکان و خط و نشانهای دولت را زیر پا بگذارند و به نظامی پوشهای خیابان پوزخند بزنند؛ درست مثل دانشجویان جوانی که در حین اعتراضات دانشجویی نیروهای نظامی سرکوبگر را با رفتار عاشقانه خود مسخره میکنند. اما عشاق، چگونه قوانین محدود کننده دولت انگلیس را شکستند؟ احتمالا به سادگی؛ در مجوز خروج از منزل خود علت ترک منزل را تهیه داروهای مادر بزرگ اعلام کردند اما از خانه معشوقهشان سر درآورند.
وقتی رفتارهای یک ماه گذشته خود و اطرافیانم را مرور میکنم، میبینم احتمال زیاد همه مدافعان قرنطینه قهری، مثل من، از عمق وجودشان باور ندارند تنها این «دیگران» هستند که قرنطینه را شکسته و حرف حساب به گوششان فرو نمیرود یا این «دیگران» هستند که باید «زور بالای سرشان باشد»، نه «ما». چرا که وقتی کلاهم را قاضی میکنم میبینم همه ما از ۳۰ بهمن ۹۸ این قرنطینه خودانگیخته، داوطلبانه و خودخواسته را زیرپا گذاشتهایم حتی شده برای یک بار؛ اما چرا با وجود آگاهی از مخاطرات کرونا، این اشتباه را مرتکب شده و به مسافرت، به ملاقات معشوقه یا دیدار عزیزانمان رفته و مسئولیت اجتماعی خود را فراموش کردهایم؟! پاسخ من این است، به دلیل آنکه قرنطینه برای اجتماع بزرگ انسانی، آنهم برای مدتی طولانی سخت است؛ چرا که انسان موجودی پیچیده، هوشمند، ماجراجو و عاطفی است و هیچگاه در طول تاریخ مطیع فرامین خدایان اسطورهای، پیامبران الهی، پادشاهان، دولتها، نمایندگان پارلمان و رسانهها نبوده که اکنون در سنه ۲۰۲۰ بخواهد گوش به فرمان دولتها باشد. حتی در حکومت نظامیهای سیاسی که دولتها برای نگهداشتن قدرت هیچ واهمهای از شلیک ندارند و شهروندان نیز از عواقب وخیم زیرپاگذاشتن قوانین حکومت نظامی مطمئن هستند، در یک چشم بهم زدن حکومت نظامی شکسته میشود؛ چه برسد به احکام شکسته بسته قرنطینه کرونا. همانطور که در گزارش ماه قبل «بیزینس اینسایدر» نیز آمده بود تجارب پیشین نشان میدهند قرنطینه بیماران طاعون، تب زرد، سارس و… به اشکال مختلف شکسته شده و در نهایت این روش مبارزه را بینتیجه گذاشت.
آنطور که شواهد نشان میدهد «قرنطینه نشدنی» است و در دنیا، پز سیاسی دولتهاست تا به رسانهها بگویند جان شهروندان برایشان مهم است ولی آنهایی که راس سیاست هستند خود میدانند که این قبیل تصمیمات بیشتر سیاسی است و میدانند قوانین قرنطینه با هزار ترفند، پارتیبازی، سهلانگاری، رشوه و ماجراجویی شکسته میشود. در این رابطه میتوان به دادههای پیمایش تازهای اشاره کرد که نشان میدهد تنها ۷۴ درصد مسافران نوروزی -شرکت کننده در این پیمایش- اگر مقررات منع تردد وضع میشد به مسافرت نمیرفتند و یعنی حدود۲۶ درصد حتی با وضع مقررات محدود کننده، به مسافرت میرفتند.
به گواه این مصادیق انسان تاب حبس در چهاردیواری را ندارد و برخلاف حساب کتابهای عقل ابزاری، حاضر است در برابر گلوله سربازان حکومت نظامی سینه سپر کند یا دل به دریا بزند و با وجود کرونا به دیدار محبوب یا برای لقمهای نان قرنطینه را بشکند اما در قرنطینه پلاسیده نشود. انسان نمیتواند با این حقیقت کنار بیاید که تا زمانی نامعلوم معشوقهاش را نبیند، پدر و مادرش را نبیند، از فرزندش دور بماند یا تیغ تیز گرسنگی را تحمل کند و خود را در چهاردیواری حبس کند و با در و دیوار حرف بزند.
حالا فرض کنیم «قرنطینه شدنی باشد» و مو لای درز آن نرود؛ خیال کنیم، حکومت بتواند بر سر هر کوی و برزن تانک و تکتیرانداز مستقر کند و قانونی وضع شود که «فردی خاطی، به خدمت در اردوگاه کار اجباری کویر لوت مجبور شود» و بحث کنیم آیا جامعه ایران، ساکنان چین، شهروندان فرانسه، مردم انگلیس و… تابآوری اجتماعی این قرنطینه طولانی مدت را دارند؟ یعنی با تمام شدن قرنطینه شهروندان، همان آدمهای سابق هستند؟! همه توانایی هضم فشار روانی قرنطینه را دارند؟ به نظر نمیرسد همه به راحتی بتوانند در شرایط بحران خود را از نظر عاطفی، هیجانی و شناختی سازگار کنند. به بیانی ساده «تابآوری اجتماعی» جوامع در برابر قرنطینه طولانی مدت یکسان نیست. اما حاکمانی که قرص و محکم از قرنطینه نظامی دفاع میکنند آیا پیامدهای بیتابی اجتماعی جامعه را در روزهای پس از قرنطینه چگونه پاسخ خواهند گفت؟
به نظر نمیرسد بشر امروز، حتی در توسعه یافتهترین کشورها کارنامه درخشانی در تطابق خود با شرایط بحرانی داشته باشد! مثلا پس از بحران مالی ۲۰۰۸ اروپا موضوع تابآوری اجتماعی جدی شد، چون مردم آن دیار نتوانستد فشار بحران را تحمل کنند در آن بحران سازمانها، خانوادهها و افراد نتوانستند پیامدهای بحران مالی را هضم کنند و در نتیجه نظام اجتماعی در سطوح فردی و اجتماعی تاحدی کارکردهای خود را از دست داد و نتوانست را با شرایط تطابق پیدا کند لذا از بحران ۲۰۰۸ بود که نشانههای تابآوری پایین مردم در دنیای جدید به سرعت آشکار شد.
نمونههای این تابآوری پایین در ماجرای کرونا نیز ظهور پیدا کرده است؛ مثلا طلاق در ووهان چین، جهشی افزایش پیدا میکند، و «خبرگزاری فرانس۲۴» هم در گزارشی مشابه میگوید، قرنطینه باعث افزایش خشونت علیه زنان شده است یا حتی این بیتابی اجتماعی ابعاد عاطفی و البته طنزگونه هم پیدا کرده است؛ مانند جوانان انگلیسی که تاب دوری از معشوقه را نداشته و صدای مقامات ارشد بریتانیای کبیر را درآوردند؛ روانشناسان برای توضیح این وضعیت از تعبیر «تابآوری روانی» استفاده میکنند یعنی در چنین شرایطی فرد تاب قرار گرفتن در برابر خطر را ندترد و دچار اختلال شده و قادر نیست تا با بحران مواجههای سالم داشته باشد.
تابآوری اجتماعی خیلی جدیتر و پیچیدهتر از هجران معشقوقه است و میتواند خود در قالب خشونت غیرقابل مهار، شورش، غارتگری، خودکشی، اعتیاد، افکار وسواسی و افسردگی و… در سطح فردی بروز پیدا کند؛ انسان چون شیای خنثی نیست که بتواند به سادگی با قرنطینه کنار بیاید. جامعهای که تابآوری پایینی دارد، ممکن است با پایان بحران از حالت موزون به حالت ناموزون تغییر شکل دهد و دیگر ظرفیت بازگشت به حالت عادی را نداشته باشد و نتواند خود را مجددا سازمانی کند.
تابآوری اجتماعی در بحران کرونا پیچیده است و مثل شوک زلزله یا بحران مالی نیست. در موردی مانند زلزله، پاسخ بیتابی اجتماعی اغلب مهاجرت است. مردم زلزلهزده به خیال آنکه سرزمینشان غیرقابل سکونت و نفرین شده است، با مهاجرت آرامش روانی خود را پیدا میکنند، اما قصه در کرونا به کلی متفاوت است. وقتی حکم به قرنطینه سفت و سخت داده میشود، در قرنطینه کرونا هیچ افق دیدی وجود ندارد، معلوم نیست باید ۱۵روز خانهنشین باشیم یا ۴۰ یا ۶۰ روز یا بیشتر! هیچ نقطه پایانی قابل تصور نیست. از طرفی گزینه فرار و مهاجرت هم وجود ندارد.کرونا همه جا هست و این تصور که حتی نمیتوانی از شهر فرار کنی و در همه جهان محکوم به ابتلا به کرونا هستی، میتواند برای فردی که در حل تعارضات روانی ناتوان است، او را به جنون بکشاند! در چنین شرایطی افراد تعارضها را نسبت به آینده جهان هضم نمیکنند و ممکن است دست به هر کاری بزنند؛ پس تجویز قرنطینه سرسختانه برای ایران با تابآوری اجتماعی پایین، پیامد سهمگینتر از کرونا دارد.
دولت، سازمانهای مردم نهاد، بهزیستی، بیمهها و… همه باید درباره پیامدهای تابآوری پایین جامعه را در بحران کرونا جدی بگیرند و در محاسبات و برنامه ریزیهای خود وارد کنند و صاحبنظرانی که مدام بر قرنطینه قهری پافشاری میکنند هم باید درباره میزان تابآوری جامعه فکر کنند و آن را در اظهارنظرهای کارشناسی خود دخیل کنند.