اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست

آوای مرز : سنگ‌های افسانه ایی روستای خورنج پیرانشهر آنقدر غول پیکر هستند که امکان ندارد حتی با نیروی صد هزار مرد جنگی بتوان آنها را جابه‌جا یا حتی اندکی از روی زمین تکان داد؛ آیا این سنگ‌ها را موجوادتی فرا زمینی با قدرتی فرابشری جابه‌جا کرده‌اند؟ یا سازندگان این بناها به فن آوری پیشرفته موجودات فضایی دسترسی داشته‌اند؟

 اینجا پیرانشهر است، سرزمین آب و آینه، خطه سبزینه‌های یشمی رنگِ هزار جلوه و سبزه‌های زمردین هزار خاطره‌ی چشم‌نواز، دشت رها شده در آغوش زیبایی‌های بکر و خدادادی.

در جوار این شهر رؤیایی دشت وسیعی واقع شده است که توسط کوه‌های پیر و جوان به احاطه‌ غرور و تفاخر در آمده و دهکده‌ی افسانه‌ای خورنج در دل پر مهر آن آرام و سرافراز غنوده است و کوه‌های سربه فلک کشیده، سنگ‌های اعجازبرانگیز آن را همچون نگین انگشتری پربها در میان آغوش پرمهر خویش جای داده‌‌اند که از عجایب روزگار به حساب می‌آیند و عظمت ناباورانه این سنگ‌ها بیشتر به افسانه‌های اسطوره‌ای شبیه است تا واقعیتی قابل درک و ملموس و عنوان غرور آفرین بهشت سنگ‌های افسانه‌ای و فسیلی ایران را روی خود یدک می‌کشند و تاریخی دارند ناپیدا و گم‌گشته در پستوهای زمان و مکانی رؤیایی است سربرآورده از هاله‌ی ابهام قرون کهن.

 زندگی مردمان ساکن روستای خورنج به دور از هر آلایش و شائبه‌ی مردمان دودوزه باز شهری است. اینجا خورنج است میراثی ماندگار که از نوادر و عجایب سحار روزگار گذشته، حال و آینده است و باید که با شدت و حدتی ناتمام از این نوادر روزگار پاسداری شود. سنگ‌های اعجازآفرینی که بازبان بی‌زبانی گویای قدمت این خطه از سرزمین سرسبزمان هستند.

 هنگامی که پس از پیمودن سی و دو کیلومتر راه آسفالته ( از پیرانشهر) به جوار این سنگ‌های عجیب‌الخلقه می‌رسید حقارت خویشتن را در مقابل ذات اقدس باریتعالی احساس خواهید کرد. حقارت انسانی که خود را اشرف مخلوقات می‌داند و باوجود عقل و شعوری که دارد در مقابل این سنگ‌های غول پیکر حقیر و ناچیز به نظر می‌رسد و ناخودآگاه زبان به حمد و ثنای پروردگار بی‌شریک می‌گشاید؛ گویا حضرت باریتعالی با آفرینش چنین سنگ‌های سترگی قصد کرده تا عظمت قدرت سرانگشتان خویش را بیش از پیش به انسان پرتوقع و مغروری که دمی دست از اولدورم پولدورم برنمی‌تابد بکشاند. آری! سنگ‌هایی که نظایر آنها را باید در افسانه‌ها، اسطوره‌ها و اساطیر جست و گمان نمی‌رود مشابه چندانی در سطح جهان داشته باشند.

 بر روی قسمت‌هایی از این سنگ‌ها کنده‌‌کاری‌هایی وجود دارد که از دور چنین به نظر می‌رسد گویا کتیبه‌های حجاری شده‌ی به یادگار مانده از عهد عتیق هستند و از جثه‌ غول پیکرشان پیداست که شاید از طلوع نخستین خورشید با او همدم و مأنوس بوده‌اند و تا غروب آخرین یار و همدم وفاداری برای یکه تاز طناز آسمان باقی خواهند ماند

هر یک از این سنگ‌ها در شکل و هیبت خاصی هستند و در نگاه نخست اولین سؤالی که به ذهنی می‌رسد این است آیا این اعجاز و عجایب روزگار توسط فرشته حجار و در طول قرن‌ها با صرف وقت و انرژی و توان و تبحری بی‌پایان به صورت کنونی در آمده است یا در پشت تاریخ نامعلوم این سنگ‌ها فکری بکر، ذهنی پویا، دستانی پرتوان و فراتوان بشری وجود داشته است؟

 با مشاهده‌ نتاقضات آشکار این سنگ‌ها سؤالی مانند خوره به روح و جان بیننده چنگ می‌اندازد آیا این سنگ‌ها به وسیله ادوات بدوی و دست، تدبیر و درایت انسان‌های نخستین به صورت کنونی درآمده‌اند یا به دست توانای قادر مطلق و آفریننده‌ی طبیعت به مرور قرون و اعصار به صورت اعجاز امروزی درآمده‌اند؟

 سنگ‌هایی که چشم از تماشای آنان سیر نمی‌شود و هریک از آنان تصویگر اشکال اعجازبرانگیزی از حیوانات و اشیای گوناگون هستند و به راستی برای عقل سلیم درک عظمت چنین سنگ‌هایی که به جادو و افسانه شبیه‌تر هستند بسیار ناباورانه می‌نمایاند و ذهن انسان را به چالش می‌کشاند که سوالی طرح کند آیا این مکان شهری باستانی و از یاد رفته در پستوی زمان و فرو رفته در غبار ابهام است؟

یا تمدنی فراموش شده و نامتعارف که انسان امروز با آن روبرو گردیده است؟ یا…؟ طبق پندار عامیانه، افسانه یا شایعه، واقعیت یا دروغ‌پردازی‌های خرافی اینجا روستایی باستانی است که اهالی آن در پی یک نافرمانی کلهم به سنگ تبدیل شده‌اند. آیا این شایعه برای عقل سلیم قابل باور است؟

مسلماً نه! چون مساحت این مکان در حد شهری وسیع است نه روستایی حقیر، اما چیزی که برای نسل امروز روشن و قابل باور است این‌که نکته نامفهوم و نامکشوفی در گذشته‌ی تمدن انسان‌ها وجود داشته، که اکنون در هزار توی زمان و مکان محو شده و بشر امروز با سرگشتگی و شیفتگی بی‌تابانه‌ای در پی حل این معمای لاینحل برآمده است و با تحقیق و تفحص‌های طاقت‌فرسا دریافته است گذشتگان ما با هزاران فرهنگ و آیین روبرو بوده‌اند و آنها با فن‌آوری‌های بسیار پیشرفته و به قول امروزی‌ها فوق مدرن سروکار داشته‌اند و با درایت منحصر به فردی که از خود بروز داده‌ و هزاران سال پیش به نحو احسن آنان را مورد بهره‌بردای عاقلانه و هوشمندانه خویش قرار داده‌اند

 میلیونها نفر از ساکنان زمین عقیده دارند در گذشته‌های بسیار دور موجودات فرازمینی مسافرتی بسیار موفق به زمین داشته‌اند و سالیان متمادی با همزیستی مسالمت‌باری در میان زمینیان زیسته‌اند و فرهنگ و تکنولوژی فوق مدرن خویش را در قرون کهن به انسان‌های اولیه آموخته‌اند، اما آیا این ادعا صحت دارد؟ آیا بیگانگان باستانی واقعاً در شکل دهی به تاریخ زمینیان نقشی مؤثر ایفا نموده‌اند؟ آیا فن‌آوری‌های فوق پیشرفته‌ بشر امروز تنها زاییده‌ی تخیلات خود ما است یا ریشه آن در قرون کهن و بسیار دورتر از سیاره ما شکل گرفته تا به صورت امروزی تکامل یافته است؟

 اگر چنین است مسافران زمین چه کسانی بوده‌اند؟ برای چه آمده بودند؟ چه چیزی برای ما به ارمغان آورده و چه میراثی برایمان به یادگار باقی گذاشته‌اند و عاقبت به کجا رفته‌اند؟ آیا بر خواهند گشت؟ عجایب خارق‌العاده و عظیمی که در این منطقه از کشورمان ماه‌های متوالی ذهن را به نحوه‌ی دیوانه‌واری به چالش می‌کشاند حجاری‌های موجود در این مکان است و مشاهده‌ی آنان هر بیننده‌ی صاحب ذوقی را متحیر می‌سازد و او را وا می‌دارد از خویش بپرسد آیا این مکان و این استحکامات ویران شده و معماری فنا شده با فن‌آوری و سبک “سای کلوپی‌ها” ساخته شده است؟

 اصطلاح سای کلوپی نشئت گرفته از اسطوره‌های یونانی است و طبق افسانه‌های کهن استحکاماتی این‌چنینی توسط نژادی از غول‌های یک چشم به نام “سای کلوپا” ساخته شده‌اند و به نظر می‌رسد اسطوره‌ای بودن سای‌کلوپ‌ها اتفاقی نبوده است زیرا با نیم نگاهی گذارا خواهید فهمید این سنگ‌های عظیم‌الجثه را فقط و فقط سای کلوپ‌ها قادر بوده‌اند حجاری و ساخته و پرداخته و جابه‌جا نمایند و ریش سفیدان محل و برخی از اهالی معتقدند استحکامات ویران گشته‌ی این مکان که شهری مدفون است باید به دست موجوداتی فراتر از انسان یا دستکم به غیر از انسان ساخته و پرداخته شده باشند و این باور وقتی به سنگ‌ها می‌نگرید بیشتر در وجود انسان قوت می‌گیرد که بله!

 باید دستی فرا بشر در جابه‌جایی و حجاری این سنگ‌های هزار تنی به کار رفته باشد که با شگردی خاص و به منظوری به خصوص در این مکان مرموز به این صورت منحصربه فرد حجاری گردیده‌اند که بی‌شک فراتر از توانایی‌های انسان آن دوره‌ی زمانی و در آن برهه از تاریخ بوده است.

یکی از عجایب معمارهای عظیم بناهای باستانی در گوشه و کنار دنیا این است که در بسیاری از موارد وزن آنان به بیش از هزاران تن می‌رسد اما انسان‌های باستانی چگونه موفق به جمع کردن و حجاری و نقش و نگار انداختن روی چنین سنگ‌های عظیمی شده‌اند؟

 این سنگ‌ها که به نظر می‌رسد وزن هر کدام از آنان باید بیش از ده، بیست یا سی تن باشند از کجا به این مکان حمل شده‌اند و برای چه منظوری در این مکان گردآوری گردیده‌اند؟ آیا این سنگ‌ها را موجوادتی فرا زمینی با قدرتی فرابشری جابه‌جا کرده‌اند؟ یا سازندگان این بناها به فن آوری پیشرفته موجودات فضایی دسترسی داشته‌اند؟ و باور این نکته بسیار مشکل است که حتی امروزه بشر با تواناییهای فوق مدرن برای جابه‌جایی و حجاری و جمع کردن آنها به صورتی چنین مجموعه‌ی عظیمی با مشکل مواجه نشود؛ اما اگر انسان کنونی با فن‌آوری امروزه برای حجاری و جابه‌جایی چنین سنگ‌هایی کار سخت و شاقی است آیا واقعاً منطقی است فکر کنیم نیاکان ما با ادوات اولیه‌ی و امکانات ناچیز خود چنین هنر و درایت شگرفی را به منصه‌ی ظهور نشانیده‌اند و این سنگ‌های عظیم‌الجثه را چنان محیرالقول حجاری نموده‌اند که نظایر چنین حجاری‌هایی تنها در بناهای باستانی مایایی و اهرام مصر و معابد یونانی و اینکایی قابل مشاهده است.

 در این روستا با سنگ‌هایی بسیار غول‌آسایی مواجه هستیم که تکان دادن آن حتی برای بشر امروز با چنین فن‌آوری پیشرفته‌ای حتی  با جرثقیل‌های غول‌پیکر احتمالاً غیر ممکن است اما چه علم و درایتی انسان‌های آن عصر را واداشت که چنین حجاری‌های عظیمی را از خود به یادگار باقی بگذارند؟

این سنگ‌ها آنقدر غول پیکر هستند که امکان ندارد حتی با نیروی صد هزار مرد جنگی بتوان آنها را جابه‌جا یا حتی اندکی از روی زمین تکان داد؛ بر فرض محال انسان آن دوران قادر شده آنها را از روی زمین بلند کند بعد از آن چگونه آنها را روی غلتک قرار داده و با چه قدرتی به این مکان حمل کرده است؟ آیا بیگانگان باستانی با استفاده از قدرت ضدجاذبه به نسل‌های گذشته‌ی انسان‌ها امداد رسانیده‌اند تا عجایب چنین شگرفی را جهانی و ماندگار خلق نمایند؟

فن‌آوری انسان‌ها در آن دوران بسیار ابتدایی بوده است و از عمر زمین ما حدود چهار میلیارد سال می‌گذرد این در حالی است که عمر سایر سیارات میلیاردها سال است بنابراین ممکن است دانش و فن‌آوری ساکنان احتمالی آن سیارات بسیار بیش از ما بوده باشد و در آن برهه از زمان به کمک ساکنان زمین آمده و معلومات شگرف خود را در اختیار آنان قرار داده‌اند.

 بشر امروز از درک این قضایا و توضیح آن قاصر است نه می‌توان به سهولت پذیرفت که خلق چنین عجایبی کار انسان‌های بدوی با اداوات ابتدایی بوده و نه می‌توان این ادعا را رد کرد که خالق چنین آثار محیرالقولی موجودات فرازمینی بوده‌اند. نظریه پردازان اروپایی که بناهای و سنگ‌های سترگ این چنینی را از نزدیک مشاهده کرده‌اند معتقدند سرنخ‌هایی در این رابطه را می‌توان در اسطورهای اساطیری درباره‌ی جادو پیدا کرد که طول تاریخ را طی کرده و از قرنی به قرنی منتقل شده و تاکنون به دست ما رسیده است. افسانه‌های باستانی زیادی وجود دارد که در آنها ادعا می‌شود تعدادی از بناهای عظیم باستانی با استفاده از شناور ساختن اشیا توسط جادو حداث گردیده‌اند.

 آیا در ساخت این شهر ویران شده جادوی جادوگران مورد استفاده قرار گرفته است؟ و در نهایت امر ویرانه‌های مرموز را برای ما به یادگار باقی گذاشته‌اند؟ بد نیست قبول کنیم که افسانه‌های باستانی پل‌هایی روشنگرانه هستند رو به دریچه‌ی گذشته که با استفاده از آنها خواهیم فهمید در گذشته چه اتقافاتی برای اجداد و نیاکانمان رخ داده است.

 آیا این مکان شهری برای زندگی سای‌کلوپاها بوده است؟ آیا این کتیبه‌هایی که با علایمی مرموز نشانه‌گذاری شده‌اند رمزی غیر قابل درک برای انسان‌ها و نشانه‌ای برای ردیابی موجودات فرازمینی و برای ارتباط برقرار کردن با آنها بوده‌ است؟

همه این‌ معماها با تماشای سنگ‌های عجیب الخلقه خورنج به ذهن هر بیننده‌ای متبادر می شود و سؤال بی‌جوابی که با مشاهده‌ی عظمت و بزرگی این سنگ‌ها به ذهن خطور می‌کند و روح را می‌آزارد اینکه چرا آذربایجان غربی با وجود چنین پتانسیل‌های خدادادی عظیم و غیر قابل انکاری تاکنون کمترین اقدامی در جهت جذب گردشگران خارجی و داخلی به سوی این سنگ موزه‌های طبیعی یا ساخت بشر و شاید خلق شده توسط موجودات فرازمینی صورت نداده و قدم مؤثر و عملی در این راه برنداشته و در صدد شناساندن این اعجوبه‌های عجیب و میراث ماندگار به سایر هم استانی‌های عزیز و هموطنان گرامی برنیامده است؟

بله! آذربایجانی که با دو کشور ترکیه و عراق مرزهایی طولانی دارد و از آنجایی که دو کشور یاد شده در دوران کهن جزو امپراتوری وسیع ایران بوده‌اند مشترکات فراوانی با هم دارند و چه بسا تماشای این سنگ‌ها مشتاقان فراوانی از سایر کشورها را راغب مشاهده‌ی نزدیک نموده و سیل آنان را به سمت مرزهای پرگهرمان گسیل نماید. ما تاکنون برای جذب گردشگر به سوی این مناطق بی‌بدیل که از اعجاز قدرت خداوند است چه اقدامی صورت داده‌ایم؟  و از کدامین تبلیغ موثری سود جسته‌ایم؟

روستای خورنج تنها منبعی نیست که پیرانشهر و بلاخص آذربایجان غربی را قادر می‌سازد چشم به دلارهای گردشگران دوخته باشد به غیر از اینها جنگل‌های وسیع و قدیمی و خودرویی که در مسیر جاده‌ی رؤیایی سردشت پیرانشهر واقع شده و این جاده را از چنان زیبایی سحاری برخوردار نموده است که انسان از تماشای عمق دره‌ها و افراشتگی کوه‌هایش دچار سرگیجگی شده و دوار سر می‌گیرد. به علاوه تفرجگاه پردانان و دشت دالاوان و مهمتر از همه کتیبه‌ی باستانی لیک‌بین از سایر مناطق دیدنی این شهرستان زیبا است و براساس تحقیقات میدانی که حقیر انجام داده‌ام به ظن گمان پسوه که اکنون در چند کیلومتری پیرانشهر واقع شده است شاید احتمالا همان مکانی است که سارگن اولین امپراتور جهانی از آن با عنوان پارسوا یاد نموده است و بسیار دور از ذهن نیست که کتیبه‌ی لیک‌بین یادگاری از هزاره‌های نخستین قبل از میلاد باشد و شاید که این مکان هم‌عصر شهر موصاصیر یا همان شهرآفتاب گم‌گشته شهیر سردشت باشد که سال‌های متمادی افکار باستان شناسان زبده‌ی جهانی را به خود مشغول نموده بود و براساس گمانه‌زنی‌ها حدود آن را در کشور عراق یا ترکیه تخمین زده بودند اما به حول و قوه‌ی الهی از شهرک ربط سردشت سربرآورد تا نقطه پایانی به همه شک و گمان‌ها گذاشته باشد و قدمت کهن زمین ایران را بیش از پیش نمایانده و تمدن و فرهنگ غیر قابل انکار آن را به جهانیان به اثبات برساند.

 چه خوب می‌شد این اعجاز شگرف و محیرالعقول تحویل پدیده‌ی شاندیز می‌شد تا در عرض دو ماه آن را به بزرگترین سایت گردشگری ایران تبدیل می‌نمود و این منطقه محروم را از این رو به آن رو می‌کرد. طی مشاهدات شخصی حقیر به حمدالله بیشتر اهالی فهیم و هنردوست پیرانشهر ثروتمند هستند و از شمه‌ی تبلیغاتی بسیار بالایی برخوردارند و اگر عزم ملی و حزم عمومی و اراده‌ی همگانی برای این جذب گردشگران داخلی و خارجی تحریک شود اهالی را قادر خواهد ساخت در عرض چند ماه سیل گردشگران همسایه‌هایمان عراق و ترکیه را به سوی خود سرازیر نماید.

هر چند پیرانشهر بیشتر به دلیل وجود بازارچه‌های مرزی‌اش مشهور گشته است اما آیا با این وضع نابه سامان دلار و ارزهای خارجی می‌توان به تداوم و سوددهی این بازارچه‌ها امیدوار بود؟ این در حالی است که اگر جاذبه های طبیعی پیرانشهر به درستی به سایر هموطنان و هم استانی‌های محترم و کشورهای همجوار معرفی و توصیف گردد قادر خواهد بود سیل مسافران بی‌شماری را سرازیر این خطه زیبا و گلگون نماید و در کنار آن دلارهای فراوانی از این طریق وارد کشوره شده و مسلماً اهالی نیز از این درآمد بی بهره نخواهند بود.

گزارش/ سنبله برنجی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر خبرها

اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست