اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست

آوای مرز / رحیم سجادی، گروه تعاملی الف : خواستم صبحم را با ادامه مقاله تخصصی‌ام در رشته مدیریت شروع کنم، اما عکس این شهید بزرگوار جلویم آمد و نشد چند خطی ننویسم. این شهید انگار زنده است و خیلی حرف‌ها دارد که بزند. نمی‌دانم؛ شاید هم توهم من است که تصور می‌کنم جزءِ خواص و عارفان شده‌ام! سوءمدیریت، تقدیر، قدیمی بودن ساختمان یا…هر دلیل دیگر، هیچ کدام از ارزش این شهدا کم نمی‌کند. پلاسکو و عبرت های مدیریتی مساله مهمی است که به اعتقاد من مغفول ماند. یادم هست آن برهه خیلی‌ها به هر دلیلی واژه مقدس “شهید” را به کار نمی‌بردند؛ اما از همان اول اعتقاد داشتم این‌ها شهدایی هستند که بزرگ می‌شوند و جاودانه…و همین طور هم شد.

هیچ وقت آخرین تصویر شهید علی امینی را از یاد نمی‌برم. امسال در دومین سالگرد حادثه تلخ پلاسکو، تصور کردم شاید این یادداشت ادای دینی به این شهیدا عزیز به خصوص فرمانده آنها باشد. اما در کنار همه یادداشت‌ها و تیترهای احساسی، انتقادی و بعضاً سیاسی! درباره پلاسکو، ناراحتی من اینجاست که این مساله از نگاه مدیریتی یکبار کامل بررسی نشد؛ حداقل من به عنوان یک شهروند عادی چیزی مشاهده نکردم. چیزی که من مشاهده می‌کنم، این است که هنوز با یک برف، زلزله، سیل و یا آتش، انگار کشور می‌خواهد بهم بریزد؛ اشتباه نکنید! قصد سیاه‌نمایی ندارم؛ قصد ماهی‌گیری رسانه‌های بدخواه خارج‌نشین را هم تکذیب نمی‌کنم؛ اما باید ابتدا واقعیات را ببینیم و بعد از خود بپرسیم: از پلاسکو چه یاد گرفتیم؟

پلاسکو حادثه خسارت‌بار و اندوه‌باری بود؛ اما خسارت‌بارتر و بدتر از آن این است که شاهد تکرار پلاسکوها باشیم. شاهد کمبود امکانات برای تیم‌های نجات و مدیریت بحران در هر جای کشور باشیم. خسارت‌بار و تلخ آنجاست که کشور را فقط تهران ببینیم و شهرستان‌ها را با گذشت ۴۰سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، تنها بگذاریم: هنوز در بسیاری از شهرستان‌ها و حتی کلان‌شهرها، سرگرمی‌ها و امتیازات و سوبسیدها به شهروندان، به پای تهران نمی‌رسد؛ این خسارت بار نیست؟

من پیشنهاد می‌کنم هر رسانه و خبرنگاری که این یادداشت را می‌خواند، یکبار از مخاطب بپرسد: از پلاسکو چه یاد گرفتید؟ تیتر نزدم تقدیم به شهدای بسیجی کشور؛ چرا؟ که مخاطب گارد نگیرد که: این‌ها می‌خواهند همه چیز را به نام خودشان بکنند. اما باید با خود صادقانه بگوییم که اگر عملکرد شهید علی امینی و یارانش بسیجی‌وار نبود، پس چه بود؟ اگر آنها می‌خواستند فقط در حدومرز خود و قانون حرکت کنند، آیا اینگونه جاودان می‌شدند؟ من این را از همه اصحاب رسانه مطالبه می‌کنم که از مدیران و مسئولین زمان حادثه پلاسکو، حساب کشی کنید؛ حساب کشی سخت. و اگر دست و دلتان لرزید و یا خدای نخواسته هوای نفس بر دلتان خواست چیره شود، چند ثانیه به این فکر کنید که در زیر آتش پلاسکو هستید و چند تن آهن و آجر و سنگ روی سرتان خواهد ریخت…تصورش هم آسان نیست! غیر از این هست؟

من نه مسئول هستم؛ نه مدیر؛ نه خبرنگار؛ نه هیچی! من فقط یک بسیجی هستم و بس. وظیفه و توان من بیشتر از این صفحه ارزشمند وب نیست؛ اما شما که خبرنگار و مسئول هستید، مسئولانه به این قضیه نگاه کنید تا حداقل بعد از دوسال از گذشت این حادثه دردناک، مشکلات مدیریتی این حادثه را بشناسیم و در بحران‌ها به این تجربه تکیه کنیم. آقایان مسئول! ما برای این انقلاب و نظام، خون‌ها داده و می‌دهیم و خواهیم داد، اما مراقب باشید عملکرد ناکافی و یا خدای نخواسته نامناسب، این خون‌ها را به باد فراموشی ندهد که البته هیچ وقت توسط ملت نجیب ایران فراموش نخواهد شد؛ اما قطعاً شما را به بوته فراموشی همیشگی در تاریخ خواهد سپرد.

من به عنوان یک بسیجی، در همین جا دست تمام کارمندان، مسئولین و مدیران صادق و زحمتکش کشور عزیزم را می‌بوسم و نهایت تشکر را دارم؛ و در عین حال به آن عده‌ای که به نام شهروند، کارمند، مدیر و یا هر مسئولی به امام، رهبر، شهدا، ایثارگران و مردم نجیب این آب و خاک خیانت می‌کنند، هشدار می‌دهم که از فردا و آخرت بترسید که هیچ فریادرسی نخواهید داشت. یاعلی مدد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر خبرها

اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست