اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست

آوای مرز / شاهرخ احمدزاده : امروز برای کار اداری خدمت یکی از چهره های فرهنگی استان رسیدم تا در خصوص برنامه ای فرهنگی مشترک با همدیگر گفتگو کنیم موضوع همکاری و تولید محتوای را به این مسئول محترم گفتم اما جالب بود جوابی که گرفتم این بود در این استان با وجود همه کارشناسان و اساتید رشته مورد نظر سالی دو مقاله هم تولید نمی شود.
در عوالم خود غرق شدم به چهره معتبر فرهنگی مات نگاه کردم به ابنیه و امکنه های که هرکدام با عناوین دهن پر کن فرهنگی با چهره های معتبر علمی و فرهنگی مدعی این جواب به من بود .
دیگر سوال خودم را پی گیری نکردم و در سکوت خود بدون اینکه توجیهات مسئول محترم را گوش کنم این واقعیت های دردناک را مرور کردم تا به سطور دردمندانه تبدیل شد از مرثیه ای بر باور فرهنگی !!! و چراهایی خود را اینگونه مطرح و بی جواب گذاشتم

چرا ۳ درصد یهودیان جهان که جمعیت همه شان ۱۵ میلیون هم نمی شود، امروز صاحبان شبکه های تلویزیونی و روزنامه ها و اینترنت و حتی صنعت سینما هستند؟ چرا یهودیان با همین جمعیت اندک، صاحب اکثر بانک ها و موسسات مالی مهم کره زمین هستند؟ به این دو سئوال “به دور از احساسات و شعارزدگی” فکر کنیم.

تا همین لحظه، جهان اسلام، با یک میلیارد جمعیت و صاحب بزرگترین منابع ثروت بودن، در زمینه خبررسانی، تولید محتوی سیاسی و فرهنگی و علمی در وسعت جهانی، چقدر سهم دارد ؟
این عقب ماندگی عمیق جهان اسلام وقتی ناراحت کننده است که فکر کنیم در این زمین مهم و استراتژیک داریم با یک تیم یک میلیارد نفری، مقابل یک تیم ۱۵ میلیون نفری بازی را واگذار می کنیم.
آن ها از صدها سال پیش استراتژی پشت استراتژی طراحی کردند، برای اجرای اش متخصص تربیت کردند، باهوش ترین افراد جهان را بکار گرفتند و از ثروت شان برای به ثمر نشاندن این نقشه ها استفاده کردند.
خلاصه پدافند فرهنگی ما این است که داریم مثل شهرزاد و هزار و یک شبش، بحران را عقب و عقب تر می اندازیم و این یک دلیل مهم دارد. اغلب مدیران ارشد فرهنگی ما، هنوز در حوزه “مدیریت رسانه” و “تولید محتوی” کاربلد نیستند.
سالها پیش در حوزه فرهنگ و هنر ارزشی هنرمندی از فرزندان مستعد این سرزمین ظهور کرد و آثار زیبا و تاثیر گذاری را تولید و برای سالهای طولانی بعد از خود نیز یادگارهای روشن گذاشت
بسیجی نخبه ای بود در تولید محتوی نامش مرتضی آوینی بود و همیشگی در تارک هنر ارزشی ماند. یک معمار و نویسنده خوب بود هنر را می فهمید و ذاتا چون جستجوگر بود شخصیت جالبی داشت . از یک سنی به بعد سبک کاری خود را یافت و این مساله گره خورد با دوران فیلم سازی و نویسندگی اش که در زمان دفاع مقدس بود و تبلیغ آرمان های انقلاب.

این آدم، فارغ ازگذشته اش، ناگهان در فضای رسانه ایران درخشید. خلاق بود، با سلیقه بود، و مخاطب شناسی عالی در تولید محتوی داشت. ساده اش این که، غیر همفکرش را هم می توانست پای تولید محتوی اش بنشاند و این خیلی مهم بود.
همین فرد با مدیریت مجموعه روایت فتح و سبک نبوغ آمیزش در تولید محتوی به اندازه یک لشکر رسانه ای روی ذهن مخاطبان در آن دوره خاص تاثیر عمیق و ماندگار داشت. سئوال. مثل این آدم توانا و نخبه، ما در ۴۰ سال اخیر چندتا توانسته ایم تربیت کنیم؟
یک مشکل ما در تولید محتوی رسانه ای یا فکری، حتی در شبکه های مجازی مثل تلگرام و توئیتر و غیره چه هست؟ این که جبهه ما دست آدم های ناوارد، خنگ و بدون خلاقیت است.

هنر یک مدیر رسانه، یا دارنده صفحه اجتماعی، این است که بگوید خوب من که می دانم همفکر من پای حرفم هست، باید بلد باشم آن که مثل من فکر نمی کند را جذب کنم. این یهودیان و انگلیسی ها، در بخش رسانه یکی از هنرهای شان همین است.

یعنی هدف شان تاثیر گذاشتن روی گروه های فکری غیرخودی است. آوینی ها این ها را فهمیدند، اما این مدعیان معاصر عرصه فرهنگ و رسانه نفهمیدند.
نتیجه؟ ریزش زیاد مخاطب. حال نتیجه این نابلدی و استراتژی های غلط خودمان را چطور می دهیم؟
با فیلتر کردن با خائن و احمق شمردن آن هایی که به خاطر کم کاری ما به سوی آن ها رفته اند.

بلد نیستیم تولید محتوی درست و حسابی و جذاب برای نسل جدید بکنیم و چه می کنیم؟ آن ها را مجبور می کنیم که یا به زور در فضای رسانه ای مان بمانند، یا هزینه امنیتی یا مالی یا زمانی حضور آن ها را در منابع وابسته به آن سو بالا می بریم.

پاک کردن صورت مساله! راه حل کاملا موقتی و نه ریشه ای. متاسفانه دنیا گرد است. گرد خوب نیست. من می توانم زیاد زور بزنم، اما مادامی که به جای زور فکر بکر نکنم، پر زورتر از من باز هم خواهد آمد. روز از نو، روزی از نو…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر خبرها

اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست