آوای مرز :
مشقتهای زندگی در قدیم که امکاناتی همچون امروز وجود نداشته قابل هضم نیست. امروزه ابزارها به کمک همه آمدهاند به طوری که شست و شوی رخت و لباس و ظروف تا رفت و روب منزل و آماده کردن مواد غذایی برای پختوپز و… را در اغلب خانهها، با استفاده از وسایل برقی و اتوماتیک انجام میدهند و این قابل تصور نیست اما در قدیم نه این امکانات برای خانوادهها مهیا بود و نه آگاهی به اندازه امروز…
در این میان پردهای از نمایش زندگی زنان قدیم به جز امور مربوط به خانهداری که غالبا بر دوش زنان بود، مقوله فرزندآوری داستان پرماجرایی محسوب میشد. از بیخبری زنان از حاملگیشان تا نامشخص بودن جنسیت فرزند، ۹ ماه بارداری و بیخبری از تاریخ دقیق زایمان و مراحل به دنیا آوردن فرزند!
خانم «سادات علوینژاد» معروف به «بیبی سادات»، که مامایی قابل در کاشمر بوده و چند دهه از عمر خویش را در روزگاری که دسترسی به پزشک و بیمارستان نبود و مادران فرزندان خود را در خانه به دنیا میآوردند، بهعنوان یک مامای سنتی و قابلهای کار بلد نسل اندر نسل به خانه مردم این دیار میرفته و به طور تجربی بچههای زیادی را به دنیا آورده است.
خانم علوینژاد که اولین تجربه قابلگیاش در سن ۲۲ سالگی رقم خورد، گفت: کار مامایی از نسلهای گذشته مادریام به من رسید و من اینکار را از مادربزرگ و مادرم یاد گرفتهام، با آنها بر بالین زنان زائو حاضر میشدم تا به طور تجربی اینکار را به خوبی آموختم.
او هم اینک هفتاد و هشتمین بهار زندگیاش را سپری کرده و با حرف و حدیثهایی، ما را به گذشتههای دور میبرد که خبری از تاکسی تلفنی و اسنپ و کلینیک تخصصی و فعالیت پزشکی و امکانات مربوط به تعیین جنسیت و… نبوده است. با او ساعتی به گپ و گفت نشستیم.
او که دارای تحصیلات ششم ابتدایی است، بیش از چهار دهه بهعنوان مامای تجربی فرزندان بسیاری به دنیا آورده است. بیبی سادات که از همان ابتدا خنده بر لبانش نقش بسته بود، تعداد بچههایی را که به دنیا آورده از دستش در رفته، اما یادش هست اولین فرزندی که به دنیا آورده دختر بوده است.
او که در هر ساعت شبانهروز آماده خدمت بوده، گفت: هر وقت که زن زائو زمان زایمانش میرسید، فرقی نمیکرد ساعت چند باشد، یا چه موقعی از شبانهروز، با مراجعه به خانهام، راهی میشدم.
او به سالها پیش اشاره کرد که برق در خانهها نبود و با توجه به اینکه رفت و آمد به سختی انجام میشد تلاش میکرده به موقع بر بالین مادران باردار حاضر شود.
بیبی سادات که به دلیل مخالفت همسرش فقط در شهر کاشمر به مادران باردار برای زایمان کمک میکرده و در روستاها حضور نداشته است؛ گفت: مادران امروز روزگار بهتری نسبت به مادران قدیم دارند؛ در قدیم مادران تا آخرین روزهای بارداری و با وجود نزدیک بودن زمان زایمانشان در زمینهای کشاورزی، پای لگن لباسشویی و… کار میکردند و بچه هم به دنیا میآوردند و آنهایی که به اجبار سزارین میکردند، خیلی کم بودند.
این قابله قدیمی افزود: اکنون شاهد بزرگ شدن و موفقیت بسیاری از فرزندانی که من ناف آنها را بریدهام هستم و از اینکه برخی از آنها در زندگی خود موفقاند، خوشحالم.
او که همسرش بازنشسته جهادکشاورزی است و حاصل زندگی مشترکش سه فرزند دختر و سه فرزند پسر است، افزود: هرچند در بیشتر خانوادهها دختران هنر و کار مادر را ادامه میدهند، ولی دختران من کار مامایی را یاد نگرفتند. البته نوهام با تحصیل در دانشگاه هماکنون ماما است و در کاشمر به مردم خدمت میکند، الان هم برای زایمان مادران به نوهام راهنمایی داده و تا حدودی تجربه خود را به او انتقال میدهم.
وی با مرور خاطراتش گفت: از سالها پیش که کار قابلگی را انجام میدادم چه بسیار روزهایی که فقط دو تاکسی در شهر بود و از شب تا صبح همه خیابانهای کاشمر را در سرما و گرما برای کمک به مادران باردار میرفتم و ثمره تلاشم به دنیا آوردن کودک بود. احساس خوبی داشتم و وقتی خوشحالی مادران و پدرانی که چهره فرزندانشان را در ابتدای تولد میدیدم، خستگی از تنم بیرون میرفت.
او گفت: برای تعیین جنسیت نوزاد مثل حالا امکانات نبود و بعد از ماه سوم و ظاهر شدن ضربان قلب نوزاد همینطور تجربی تا حدودی تعیین جنسیت میکردم، ولی مادران در آن زمان به تعیین جنسیت اهمیت نمیدادند و فقط امید به خدا داشتند که فرزند سالمی به دنیا بیاورند.
بیبی سادات از دیگر قابلههای شهر نیز یاد کرد و گفت: در گذشته مادر صدیقه از خیابان مدرس، مادر نورافشان در خیابان قائم، مادر بزرگ خودم معروف به مادر آقا و مادرم معروف به بیبی فاطمه نیز بهعنوان ماماهای سنتی کار قابله را انجام میدادند.
وی با اشاره به اینکه آن زمان که کار به دنیا آوردن فرزندان را انجام میدادم، حفظ جان مادر و نوزاد هر دو برایم مهم بود و خوشبختانه مادری هنگام زایمان فوت نکرد، افزود: تعداد بچههای ناقصی که به دنیا آوردم هم کم بود، البته یک مورد یادم میآید که پس از تولدش تمام بدنش مو داشت به طوریکه حتی نمیتوانستم بند نافش را ببندم و قیچی کنم و چند روز بعد از تولد، فوت کرد؛ اما تعداد نوزادان لبشکری زیاد بود.
خانم علوینژاد ادامه داد: قدیمترها مثل امروز نبود که علم پزشکی در هر رشتهای پیشرفت کرده باشد، ماماهای سنتی در هنگام زایمان مادران باردار، نقش طبیب سنتی را داشتند و با اقدامات قبل از زایمان سعی میکردند از درد جانفرسای زایمان زنان کم کنند، مثلاً با استفاده از روغن محلی شکم زن زائو را چرب میکردند و هنگام زایمان عرقیات خاصی به مادران میدادند و پس از زایمان، ناف نوزاد را بریده و آن را با نخ میبستند و هرروز روی ناف نوزاد«روغن محلی» میگذاشتند به گونهای که سر هفته ناف او میافتاد. کام نوزاد را پس از قنداق کردن با تربت امام حسین(ع) و یا خرما بالا میآوردند و اذان در گوشش میخواندند تا نوزاد خوشقدم و باتقوا باشد.
او افزود: همیشه حدود ۱۲ ساعت اول به نوزاد شیر مادر خورانده نمیشد بلکه با آب جوش و نبات نوزاد را سیر میکردم تا داخل معده و روده بچه از مواد دیگر تمیز شود و سپس نوزاد با شیر مادر سیر میشد، ولی الان پزشکان اینکار را خوب نمیدانند و از همان ساعات اولیه تولد نوزاد، او را از شیر مادر سیر میکنند.
وی گفت: روزی یکی از مادرانی که اولین فرزندش را در ۱۳ سالگی به دنیا آورده بودم، پیش دکتر رفته بود و پزشک که وضعیت مادر را دیده بود متعجب پرسیده چه کسی فرزند این خانم را به دنیا آورده که بدنش یک خراش پیدا نکرده است.
بیبی سادات که دفترچهای پر بار از خاطرات به دنیا آوردن بسیاری از فرزندان این دیار را با خود دارد و به گونهای همه مردم کاشمر را میشناسد؛ گفت: مادرانی که فرزندانشان را به دنیا آوردهام، دختران و حتی عروسهایشان را نیز به دیدن من میآورند و از من سر میزنند و با اینکه شرمنده همه آنها هستم، باز هم از من تشکر میکنند.
وی با اشاره به اینکه هنوز عدهای به من مراجعه میکنند و میخواهند بچههایشان را من به دنیا بیاورم؛ گفت: طبق قوانین فعلی فرزندانی که در منزل به دنیا بیایند برای دریافت شناسنامه با مشکل مواجه میشوند، لذا قابلههای سنتی و تجربی کاری از دستشان بر نمیآید.
بیبی سادات که چند سالی است به بیماری قلبی مبتلا شده و توانایی گذشته را ندارد؛ افزود: ۳ سالی میشود که دیگر نوزادی به دنیا نیاوردهام و از این بابت دیگر نمیتوانم برای همشهریان کار مؤثری انجام دهم و شرمنده آنها هستم ولی در مراجعات آنها، میتوانم پیشبینی زمان زایمان را بگویم و راهنماییهای موردنیاز را برای قبل از زایمان و بعد از زایمان بدهم.
هرچه سوالاتم را میپرسیدم، صحبتهای بیبی سادات جذابتر میشد او برایم مثل مادربزرگی مهربان بود که با حوصله به سوالاتم جواب داد. من با بیبی سادات به دوران قدیم همسفر شدم در زمانی که با کمبود بهداشت و نبود امکانات این قابله کاربلد، خدمات بزرگی را به مردم دیارش عرضه کرده، او خاطراتی را زنده کرد که زمانی زندگی بودهاند.