آوای مرز : سیداد شیرزاد ، فعال مدنی، در یادداشت زیر به تحلیل انتخابات ترکیه و وضعیت مجلس این کشور می پردازد و معتقد است؛ نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ترکیه هرچه باشد دوره آتی مجلس و ریاستجمهوری، آبستن حوادث بسیاری است که علاوه بر ترکیه بر منطقه و جهان نیز تأثیرگذار خواهد بود.
انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری ترکیه یکشنبه گذشته برگزار شد. نتایج به دست آمده چه در مجلس و چه در ریاستجمهوری بدترین عملکرد اردوغان و حزبش از زمانی که به سپهر سیاسی ترکیه وارد شدهاند را نشان میدهد. با این حال همین نتایج نیز یک شکست آغشته به تعجب را برای مخالفان و مراکز نظرسنجی به ارمغان آورد. هرچند ائتلاف جمهور هنوز اکثریت کرسیهای مجلس را در دست دارد اما نسبت به انتخابات قبل چندین کرسی از دست داده و این مسئله برای اردوغان در صورت پیروزی در دور دوم خوشایند و مطلوب نیست. البته اگر کلیچداراوغلو هم بتواند از سد رفیع اردوغان در دور دوم بگذرد با وجود اکثریت غالب رقیب در مجلس، ریاست راحتی را بر جمهور، در پیش نخواهد داشت.
تصویر فوق هرچند صحیح، اما فقط ظاهر قضیه را منعکس میکند. آنچه در بطن مجلس منتخب در جریان خواهد بود پیچیدهتر و احتمالاً همراه با تدوام شگفتی روز انتخابات در طی دوره خواهد بود. علت پیچیدگی مدنظر، درهمتنیدگی عقبه اجتماعی و سیاسی احزاب و جناحهای موجود در مجلس است و این مهم، احتمال تغییر جناحبندیها و حتی تغییر در تعداد نمایندگان احزاب و ائتلافها را به طرز بالقوهای در خود دارد.
آبستن بودن مجلس ترکیه را شاید بتوان به وجود قسمی روابط نامشروع سیاسی بین احزاب و شخصیتهای سیاسی نسبت داد. منظور از روابط نامشروع سیاسی را با چندین مثال میتوان بیان کرد. مثلا احمد داوداوغلو و علی باباجان و حتی تمل کارامولااوغلو با تمام وجود به جناح اردوغان تعلق داشته و بیشترین قرابت ایدئولوژیک را با او دارند با این وجود این افراد به همراه احزاب متبوعشان با تمام توان در جناح اپوزیسیون و کلیچداراوغلو تلاش کردند اردوغان را از اریکه قدرت پائین بکشند. مثال دیگر تقابل دو حزب با یک ریشه و پایگاه مشترک و ذهنیت و رویکرد واحد، در دو جناح رقیب است. حزب نیک با رهبری مرال آکشنر در جناح اپوزیسیون و صاحب صندلی داغ میز ششگانه و حزب حرکت ملی با رهبری دولت باغچهلی، متحد اصلی اردوغان طی این سالها، هردو دارای گرایشهای راست افراطی و حتی نژادپرستانه هستند.
حزب نیک چند سال پیش با انشقاقی تحت هدایت خانم آکشنر از حزب حرکت ملی جدا شد. خانم آکشنر را ناراضیانی چون امید اوزداغ رهبر حزب تازه تأسیس ظفر و سینان اوغان، رقیب پنج درصدی اردوغان همراهی میکردند با این حال این افراد خیلی زود متوجه شدند از بادِ باغچهلی به بارانِ آکشنر پناه بردهاند لذا مجبور شدند مطلوب خود را در جای دیگر بیابند.
پیوند نامتجانس دیگر را میتوان در حزب جمهوری خلق یعنی حزب کلیچداراوغلو یافت حزبی که ریشه در میراث آتاتورک دارد. معماری ترکیه نوین را گرایشهای ملی و سکولار این حزب تحت زعامت مصطفی کمال (کمال اول) برعهده داشته است. این معماری زیر لوای شعار یک زبان، یک دولت، یک پرچم و یک ملت انجام پذیرفت. کمال کلیچداراوغلو (کمال دوم) طی نزدیک به دو دهه رهبری این حزب جناح سنتی حزب را محدود و تضعیف کرد و همزمان جناح چپ و سوسیالیست را برکشید. در حال حاضر هردو جناح مزبور منتظر نتایج ریاستجمهوری و در کمین نشستهاند تا هر کدام گوی رقابت بر سر رهبری حزب را از رقیب بربایند. شکست کلیچداراوغلو در دور دوم، دست بالا را برای جناح سنتی و پیروزی او شانس رهبری را به جناح چپ خواهد داد.
میتوان تصور کرد اردوغان که استاد ایجاد تنش و بهرهبرداری از آن به نغع خود است از فردای پیروزی به فکر تمرکز بر این شکاف افتاده و چه بسا زمینه انشعاب را در اصلیترین رقیب فعلی ایجاد کند و به نوعی انتقام زحمات تحمیلی را از حزب جمهوریخواه خلق و کلیچداراوغلو بگیرد.
اصولا احزاب سیاسی از به هم پیوستن افرادی با گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک نزدیک به هم تشکیل میشوند اما با نگاهی به احزاب درون پارلمان منتخب ترکیه مشاهده میشود که افرادی با بیشترین قرابت سیاسی و ایدئولوژیک نه تنها حاضر به همکاری و تحمل هم نیستند بلکه در برابر هم صفآرایی کرده و به سوی هم گرز گران روانه میکنند. در درون حزب جمهوریخواه خلق، کمالیستها و سوسیالیستها فعلا در حال تحمل یکدیگرند. البته محرم اینجه، کمالیستی است که یکی دوبار به زورآزمایی با کلیچداراوغلو برای ریاست حزب پرداخت اما ناکام از این پنجهاندازی، تاب تحمل بازیهای چپ کلیچداراوغلو را نکرده و حزبی مستقل تأسیس (حزب میهن) کرد.
اوضاع حزب حرکت ملی آشفتهتر از این است. اکنون علاوه بر انشعاب حزب نیک از حزب حرکت ملی، حزب ظفر نیز به نوعی از این انشعاب، منشعب شده و با رهبری امید اوزداغ به حمایت از سینان اوغان به عنوان کاندیدای جناح راست افراطی پرداخت. هردوی این انشعابات بیش از این که حاوی شیفت از مواضع ایدئولوژیک و سیاسی باشد
بیانگر رقابت اشخاصیست که هریک خود را شایسته رهبری و صدارت میشمارند. از طرف دیگر نزدیک به چهل نفر از تعداد ۱۶۹ نماینده حزب جمهوریخواه خلق را اعضای احزاب مؤتلف این جریان به خود اختصاص دادهاند که غالباً از طرف داوداوغلو، علی باباجان و کارامولااوغلو و احزابشان معرفی و حمایت شدهاند. بنابراین علاوه بر جناحهای موجود در خودِ حزب جمهوریخواه خلق، این افراد نیز اصولاً به این دلیل کنار کلیچداراوغلو و حزبش قرار گرفتند تا سهمی از قدرت احتمالی آینده را کسب کنند لذا تداوم بودن در این ائتلاف نه توجیه ایدئولوژیک و سیاسی دارد و نه شاید منافعی را برایشان مهیا کند.
با در نظر گرفتن این پتانسیلها جهت گسیختن ائتلاف ملت و حتی شقه شدن حزب جمهوریخواه خلق، باید عملگرایی زیرکانه اردوغان را نیز در نظر گرفت. اردوغان بارها نشان داده برای تأمین منافع خود میتواند ساعتها پشت در بسته پوتین تحمل بیاحترامی کرده و هفتهها منت بشار اسد را برای نیل به مقصود بکشد با این اوصاف وقتی اردوغان توانست از سد کلیچداراوغلو بگذرد و خیالش برای پنج سال دیگر که احتمالاً آخرین دوره رهبری او خواهد بود راحت شود چرا باید سنگاندازیهای مجلس را با اکثریتی شکننده تحمل کند؟ به نظر میرسد اردوغان در صورت پیروزی که محتمل است به خاطر خوی اقتدارگرای خود، تحمل چنین وضعیتی را در مجلس نخواهد داشت لذا از آنچه که باید انجام دهد تا جریان مذهبی اپوزیسیون یا عناصر راستگرای آن را به طرف خود جلب کند فروگذار نخواهد کرد.
یکی از سناریوهای محتمل برای جلب نظر ملیگرایان افراطی اپوزیسیون در فردای ۲۸ می، توافق با آنها برای تحت فشار قرار دادن کردها در داخل و احتمالاً فشار بیشتر سیاسی و نظامی به کردهای سوریه است. این اقدام میتواند راستگرایان حزب نیک که از شکست در هردو انتخابات سرخورده شدهاند و طرفداران سینان اوغان را به سوی اردوغان متمایل کند. همچنین اگر بخواهد تکی هم به اردوی شکستخورده کلیچداراوغلو بزند میتواند با ارسال چنین پیامی به جناح ملیگرای کمالیست، آنها را علاوه بر متمایل کردن به خود، بر وزنشان در رقابت برای رهبری حزب در مقابل جریان سوسیالیستی کلیچداراوغلو بیافزاید و چه بسا بذر انشقاق و انشعاب را در دل جدیترین رقیب بیافشاند.
به نظر میرسد در صورت عملی شدن چنین سناریویی از طرف اردوغان، علاوه بر کردها که سیبل ثابت سیاستهای او از یک دهه پیش بودهاند، حزب جمهوریخواه خلق و حزب نیک و در صدر آن جناح چپ، متضرران اصلی خواهند بود و جریان راست افراطی علاوه بر تقویت، شاهد برآمدن رهبرانی جدید و جوان مانند سینان اوغان و امثال او خواهد بود.
در طرف مقابل و در صورت پیروزی کلیچداراوغلو، کار برایش به این راحتی نخواهد بود. یعنی عیلرغم اینکه بیشتر نطفههای مجلسِ آبستن در بطن جریان حامی او قرار دارد اما در صورت تولد این نوزادان، باتوجه به آنچه ذکر شد گرایش آنها بیشتر به سمت ناپدری مانند اردوغان خواهد بود و البته خود اردوغان است که میتواند به مانند قابلهای ماهر، این مجلس را به مرحله وضع حمل برساند.
با این اوصاف باز ممکن است شرایطی را متصور بود که در صورت پیروزی کلیچداراوغلو در دور دوم، مجلس آبستن برای او نیز چیزی در چنته داشته باشد. مثلا میتوان تصور کرد در صورت پیروزی او، کشورهای غربی برای اطمینان از عدم بازگشت اردوغان در اولین انتخابات ممکن، امتیازاتی به نفع اقتصاد ترکیه در نظر بگیرند یا تحریمهای ترکیه را لغو یا معلق کنند یا با فروش اف ۳۵ و سایر تسلیحات نظامی به ترکیهی کلیچداراوغلو، مزاق مردم ترکیه را از انتخاب او شیرین کنند. این موارد میتواند در کنار افشاگری فساد اردوغان و اطرافیانش طی دو دهه گذشته که از طرف دولت کلیچداراوغلو انجام میشود زمینه تضعیف و حذف اردوغان را مهیا کرده و بستر شکاف را در ائتلاف و حزب او ایجاد کند. همچنین اگر ارادهای جدی از طرف کلیچداراوغلو برای پیوستن به اروپا ترسیم شود و ترکیه حاضر به قبول و رعایت شروط و استانداردهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این اتحادیه شود خواه ناخواه در قبال کردها و نیروهای چپ نیز گشایشی نسبی رخ خواهد داد.
در صورت ترکیب این فرض با رشد اقتصادی و گذار از شرایط فعلی، ممکن است گرایشهای راست افراطی اندکی عقب نشسته و زمینه قسمی همگرایی و ترمیم شکافهای ناشی از حضور بیست ساله اردوغان در قدرت فراهم شود. هرچند این فرض شاید در بلند مدت بیشترین نفع را برای جامعه و مردم ترکیه داشته باشد و جایگاه ترکیه را هرچه بیشتر در نظام اقتصادی جهان ارتقا دهد اما به نظر غیرمحتملترین فرض با شرایط موجود است.
در نهایت میتوان گفت نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ترکیه هرچه باشد دوره آتی مجلس و ریاستجمهوری، آبستن حوادث بسیاریست. این حوادث و تمایل به هر یک از فروض مذکور علاوه بر ترکیه بر منطقه و جهان نیز تأثیرگذار خواهد بود.