آوای مرز / نوشتهیِ حامد عطائی : اهالی، همهشان گوشی اسمارت دارند. از همه زوایای رویداد عکس میگیرند.
زنها و دخترها هم بازار سلفیهایشان داغ است.
اینترنت ۳G سقف امکانات ارتباطی این روستاست. دهکده ای ایستاده در کمرکش قلل برفگیر نوار مرزی غرب ارومیه. « برادوست» ، کمی آنسوتر از « صومای» .
پهنهای که سالیان سال خاکش با « تفنگ» حفاظت شده و در میزبانی بزرگترین رویداد دولتی سهشنبهیِ هفدهِ بهمن هم زیر سایه تفنگهای مرزبانان و سربازان « امن» بود.
مرز است دیگر؛ باشکوه، صعبالعبور و بیرحم! برای پاسداریاش « خون» داده شده و امروز برای جریان زندگی در رگهایش « آب» لازم داشت.
مرز است. دهها کیلومتر آنطرفتر از ایستگاه هواشناسی. سوزَش شباهتی با اعتدال بهاری شهر نداشت. سرد بود!
گواه ؛ همین صورتهای سوخته دخترکانی که آب از لب و بینی و چشمهایشان میشُرّید. دستهای یخ زده شان را به هم قلاب کرده بودند تا دسته گلی که برای استقبال از استاندار دستشان بود، نیفتد. تحمل معصومیت این منظره برای هیچکس آسان نبود. حتی « مهراب» یکی از خبرنگاران اعزامی هم طاقتش طاق شد، کاپشنش را درآورد و روی دوش یکیشان انداخت. انتظار طول کشیده بود. دخترها هی سرود دسته جمعی شان را زیرلب مرور میکردند تا گذشت زمان را حس نکنند.
لندکروز استاندار که از دور پیدایش شد، میدانگاه ده غُلغُله شد. همه رفتند ایستادند سرجاهایشان. مرزبانها، پاسدارها، گروه تشریفات، تیم حفاظت، کارکنان ” آبفار” (آب و فاضلاب روستایی) و دخترها…
همه چیز کردی بود. خیرمقدم. سرود. خوش و بش. خوبی اش این بود که هم استاندار کردی میدانست هم فرماندار.
تشریفات ورودی سریع تمام شد. همه به سمت شیرِ « آب » رفتند. میله تشریفات و بنر و پرچم و ریسه هم تا میتوانستند دورتادورش کشیده بودند. قیچی که به دست مقام عالی استان دادند، شهریاری یکی از دخترکان دم در گیت ورودی را خواست. دوان دوان آوردندش. قیچی را به دستهای یخ زدهاش داد. دخترک یکی دوبار که امتحان کرد، نبُرید. استاندار دستهای کوچکش را نوازشی کرد، باهم روبان آبی را قیچی کردند. سلام و صلوات اهالی یخ میدان ده را آب کرد.
« بردهزی» روستای ۶۲ خانواری صفری مرزی، باهمت آب فاضلاب روستایی آذربایجانغربی صاحب آب لوله کشی سالم شد. آنهم با ۷ میلیارد تومان هزینه.
تورهای خبری آبفار یکی از علاقمندیهای خبرنگارهاست. تجربههای جدیدی از زندگی در سنگلاخی ترین، صعب العبورترین و دشوارترین زیستگاههای انسانی استان پیش رویشان ترسیم میکند. دیدن چشمهایی که « آب» برقشان انداخته و تصور لذت دخترکانی که امشب تا صبح ۱۰۰ « لیوان» آب لوله کشی سرمیکشند!، با هیچ متاعی در دنیا قابل معاوضه نیست.
از امشب، « دخترکان برده زی » دیگر غم آب ندارند!
* عکس آرشیو است…