اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست

آوای مرز / سعید ونکی: وقتی وزیر آموزش‌وپرورش دولتی که گفتمان خود را عدالت‌خواهی و مردم‌گرایی ذکر کرده، در تریبون رسمی رسانه‌ملی چشم بر روی قانون‌اساسی، میثاق ملی و آرمان‌های انقلاب می‌بندد و خوانش جدیدی از وضعیت اجتماعی ارائه می‌دهد، فغان و فریاد ما چه سودی خواهد داشت؟

وضعیتی که در آن پولدارها از بدو تولد تا مرگ محکوم به موفقیت و پیروزی‌اند و آن کس که در خانواده‌ای ضعیف متولد شده باشد، فرصت کوچک‌ترین تحرک اجتماعی هم از او سلب خواهد شد. او حتی امکان تحصیل مناسب و طی‌کردن مدارج ترقی از این طریق را هم نخواهد داشت چون شرایط به‌گونه‌ای است که آموزش به کالایی لوکس تبدیل شده و خرید این کالای گران‌قیمت، صرفاً در توان طبقات بالاست. نگاهی گذرا به آمار پذیرفته‌شدگان در بهترین دانشگاه‌ها و برترین رشته‌ها موید این گزاره است و انگار اراده نظم حاکم بر تعمیق این وضعیت است نه در هم شکستن این شرایط ناعادلانه.

گویی با یک انقلاب درون انقلابی مواجهیم که سعی دارد از آرمان‌های خود فاصله گیرد و به شکل جدیدی خود را بشناساند. حالا دیگر طبقاتی‌شدن آموزش، مذموم نیست بلکه باید به آن افتخار ورزید؛ همان‌گونه که آقای وزیر، بادی به غبغب انداخته و در دفاع از مدارس خصوصی، مثالی می‌زند می‌گوید: «هر کس ماشین بهتری می‌خواهد، پول بیشتری هم باید بدهد»!

در حوزه‌های دیگر هم وضع به همین منوال است. ظاهرا دیگر دم‌زدن از عدالت اقتصادی و توجه به ضعفا و محرومین جایی ندارد. اولویت با توسعه است و در این چهارچوب، خصوصی‌سازی و خلع‌ید دولت از اساسی‌ترین وظایفش توجیه می‌شود. گویا دولت ریشه همه مصائب کشور است و با کناررفتنش از عرصه اقتصادی، بهشت انتظار مردم را می‌کشد اما راه پیموده شده نشان داده که تمام این توجیهات و تفاسیر، یا به بن‌بست رسیده و ناکارآمدی‌اش اثبات شده است. 

در این چهارچوب فکری است که هر نوع کنش آرمانی و معطوف به ارزش‌های انقلاب، عصر حجری تلقی می‌شود. نه عدالت‌خواهی، نه مستضعفین، نه مبارزه با استکبار و نظام سلطه و هیچ‌کدام از آرمان‌های گذشته در متن حیات سیاسی و اجتماعی جایی نخواهد داشت، چون سرمایه، اصل و کانون‌توجهات است. 

باور به حاکمیت سرمایه قدر مشترک اغلب گروه های سیاسی است، چون راه اعتلای کشور را تن‌دادن به سرمایه‌داری و مناسبات آن می‌دانند در دفاع از آن، دم می‌زنند و توجیه می‌تراشند. 

ما با یک انقلاب درون‌انقلابی مواجهیم که دیگر  تعهدی به گذشته خود ندارد و حتی حاضر است حیاتی‌ترین نیازهای جامعه چون آموزش، بهداشت و مسکن را کالایی کند. و بدتر آنکه جامعه هم نسبت به آنچه در حال آوارشدن بر سرش است، آگاهی ندارد؛ جامعه‌ای که بخش قابل‌توجهی از آن تصور می‌کند تن‌دادن به مناسبات نظام سرمایه‌داری وضعیتش را ارتقا داده و از قضا آرمان‌گرایی و انقلابی‌گری است که وضعیت فعلی را رقم زده؛ تصوری که قرابتی با راه طی‌شده در دهه‌های اخیر و علل پدیدارشدن شرایط کنونی ندارد.  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر خبرها

اینجا محل تبلیغات شماست

اینجا محل تبلیغات شماست