آوای مرز / مهدی محمدی : هیچ تحلیلی درباره وقایع اخیر، ‘واقع نما’ نخواهد بود اگر نتواند تلفیقی میان دو نگاه امنیتی و اجتماعی ایجاد کند. دیالکتیک دو حوزه امنیتی و اجتماعی، این پدیده را ساخته است. غفلت از هر کدام، چنان تحلیل را دچار سوگیری می کند که واقع نمایی آن تقریبا صفر خواهد شد.
۲- از حیثامنیتی، طرف خارجی آخرین نسخه استراتژی براندازی را در ایران پیاده کرد که از برخی جهات واقعا خلاقانه بود. هدف، اکثریت نمایی اقلیت با یک جنگ آنلاین ویدئو محور پیشرفته، و سریع و آسان نشان دادن براندازی بود. اما نهایتا شکاف تصویر- واقعیت به مهم ترین باگ پروژه تبدیل شد.
۳- امریکا به دلیل گرفتاری داخلی و با هدف حفظ شانس مذاکرات، یک قدم عقب ایستاد و اسراییل مسئول مستقیم پروژه شد. سعودی و برخی دیگر هم تمام قد وارد شدند. موساد گفته بود ایران در وضعیت انقلابی است. این تحلیل باعث شد یک پروژه نارس را زودتر از موعد سزارین کنند.
۴- وجه ممیزه نسخه جدید پروژه براندازی، خشونت بی سابقه کلامی و فیزیکی آن بود. وادار کردن نیروهای امنیتی و انتظامی به خشونت متقابل و بالا بردن احتمال خطا، تحریک جامعه از طریق تولید مظلومیت و زدن زخم های عمیق با هدف تمام شده نشان دادن کار، اهداف این خشونت بی سابقه بود.
۵- این حجم از خشونت، تصویری از ماهیت آشوب و آینده تداوم آن به مردم داد و همین تصویر، به تفکیک اعتراض از آشوب، سرعت بی سابقه ای بخشید. موساد بار دیگر نشان داد چیز زیادی از جامعه ایران نمی داند. از جمله نمی دانست که در جایی مثل ایران، چرخه خشونت، خودویرانگر است.
۶-اما از جنبه اجتماعی، مسئله اصلی حس ابهام در آینده، در ذهن طبقاتی از جمعیت جوان ایرانی، به اضافه ناکامی تقریبا مستمر در حل مشکلات اقتصادی، زمینه و بستری ایجاد کرد که طرف خارجی بتواند -تاحدی- پروژه خود را بر آن سوار کند. فراموش نکنید: تهدید، همیشه روی آسیب می نشیند.
۷- این یک تصویر ناقص از پدیده بسیار پیچیده ای است که با آن مواجهیم. ساده دلی محض است که با خروج نسبی از فضای امنیتی مسئله را حل شده بدانیم. برنامه دشمن مزمن کردن ناآرامی وخلق پیک های نوبه ای است.به چنین برنامه ای نمی توان صرفا پاسخ های امنیتی یا کوتاه مدت داد. هر چیزی به جای خود!